نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 298
آن گاه يزيد را تعظيم وتمجيد مىكند ومىگويد ، شما سابقه يزيد را به خوبى مىدانيد وامر او را تجويز كردهايد خداوند مىداند كه مقصود من از زمام دار نمودن يزيد پر كردن شكافها به وسيلهء او است ، با چشم بيدار . . . پس از مقدارى مغالطه وچشم بندى ، ابن عباس مىخواهد پاسخ معاويه را بگويد ، امام حسين عليه السلام به او اشاره مىكند كه ساكت باش وخود امام حسين برمىخيزد وحمد وثناى خداوندى را بجا مىآورد ودرود به روان پيامبر مىفرستد ومىفرمايد : . . . » اى معاويه ، بامداد روشن سياهى ذغال را آشكار كرده وروشنايى آفتاب چراغهاى ناچيز را ساقط كرده است . در سخنانت افراط وتعدى از حق نمودى . . . شيطان نصيب خود را از سخنانت برداشت . . . آيا مىخواهى مردم را در باره ى فرزندت يزيد بفريبى ؟ گويى تو مىخواهى چيز پوشيدهاى را توصيف كنى ، يا توضيحى در بارهء چيزى كه از ديده ها غايب است بدهى ، يا مطلبى را مىگويى كه تنها تو در بارهء آن دانا هستى وهيچ كس چيزى در بارهء آن نمىداند . يزيد خود حقيقت خويشتن را كه راى وعقيده اش را اثبات كند ، فاش ساخته است ، تو در بارهء يزيد سخنانى را بگو كه او بر خود پذيرفته وشخصيتش آن را نشان مىدهد : زندگى او در بارهء سير وسياحت در سگهايى است كه بيك ديگر هجوم مىآورند ، او عمر خود را با كنيزهاى خواننده ونوازنده ولهو ولعب سپرى كرده است . اين كار را رها كن ، بس است براى تو وبال سنگينى كه به گردن گرفتى وتو خدا را با آن وزرو وبال ملاقات كنى براى تو كفايت مىكند . سوگند به خدا همواره كار تو زدن يا هماهنگ ساختن باطل با ظلم وخفه كردن مردم با ستم بوده است ، ديگر مشكهاى خود را پر كردهاى ، بس است ، ميان تو مرگ چيزى جز چشم بهم زدن نمانده است . . . » [1]
[1] الامامة والسياسة ( الخلفاء الراشدون ) ، ابن قتيبه دينورى ص 195 و 196 ارتكاب يزيد به فسق وفجور ولاابالىگرىهايش در تمامى منابع معتبر اسلامى ودر مأخذ مزبور وتاريخ يعقوبى ج 2 ص 220 ثبت شده است . .
298
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 298