نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 299
معاويه به مقتضاى عناصر شخصيتش كه شمهاى از آن را باز گو كرديم ، با تهديد وتطميع پسرش را به جاى خود گذاشت ودنبال اعمالش به زير خاك رفت . درست است كه اهالى ساده لوح شام در آن زمان ، مخصوصاً مگسها وگربه هاى سفره جو وهوا پرستان مغز پوچ پيش از مردن معاويه وپس از آن ، سايه هاى دروغين براى او ساختند ومانند بردگان در مقابل آن سايه سر تعظيم فرو آورده وديگران را هم به پذيرش بردگى به آن سايهء مصنوعى دعوت كردند ، ولى سايه ساز واقعى وجدان تاريخ دست به كار شد وسايهء حقيقى معاويه را كه شمشيرى به دست در حال هجوم به سايهء مصنوعى معاويه بود ، به وجود آورد ، نخست رويدادهايى كه دانه هاى آن را معاويه كاشته وآبيارى نموده بود ، سپس مورخين ونقادان ورادمردان را برانگيخت كه بيش از اين در شناساندن معاويه تاخير صحيح نيست . اگر يزيد پسر معاويه پس از مرگ پدرش به ملك ورياست هم نمىرسيد ، ممكن بود كه ساده لوحان جوامع آن روز وامروز شخصيت معاويه را نشناسند وبه دنبال همان سايهء دروغينش بروند ، ولى ما كه تكيهء اطمينان بخش به آن وجدان تاريخ داريم كه در رسالت الهىاش در صحنهء هستى ، كوچكترين تعارف ومجامله وچاپلوسى ندارد ، مىدانيم كه براى فاش ساختن ريشه وتنه وساقه وشكوفهء شخصيت معاويه ، اشخاص يا رويدادهاى ديگرى را نمودار مىساخت كه سايه هاى مصنوعى او را از اذهان مردم بزدايد وسايه حقيقىاش را آشكار نمايد . يزيد چه بود وچه كرد ؟ تواريخ معتبر در ارائه ومعرفى چهرهء كريه وضد انسانى يزيد با اين كه از ديدگاه هاى مختلفى وقايع وسرگذشت شخصيتها ورويدادهاى تاريخى را مطرح مىكنند ، هيچ كوتاهى نكرده است باز گو كرده ومىگويند : « امام حسين عليه السلام وقتى كه فسق وانحراف يزيد به همهء مردم دورانش آشكار
299
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 299