responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 275


وبراى اضرار به او شتابان به طرف مطرب رفت .
سرهنگى پيش آمد وگرز را از دست امير ترك گرفت وگفت : اميرا ، مطرب كشى در اين موقع شايسته نيست .
امير در پاسخ سرهنگ گفت : اين احمق آن قدر ندانم ونمىدانمها را تكرار كرد كه طبع ومزاجم را كوفت ، من هم با اين گرز بايد بر سرش بكوبم . سپس رو به مطرب كرده گفت : قلتبانا ، اگر خواندنى جز ندانم نمىدانى ، دست بردار وآن چه را كه مىدانى براى من بخوان . من كه اى جدل باز ، به تو مىگويم : از كجايى ؟ تو در پاسخ من مىگويى : نه از بلخم ، نه از هرات ، ونه از هند وروم وچين وشام وعراق وباردين ؟ يك بار جاى خود را نشان بده وبگو از كجايى . جاى تنقيح مناط اين جا است ، [ يا با اعتبار ديگر اين جا جاى تنقيح مناط نيست . ] من از تو مىپرسم كه بامداد چه خورده‌اى ؟ تو مىگويى : نه نوشيدنى آشاميده‌ام ونه كباب خورده‌ام ، نه سبزيجات ، نه پنير ونه پياز ونه شير وشكر ونه عسل ، نه گوشت نه تريد ، نه عدس . . . تو تنها آن چه را كه خورده‌اى بگو وبس كن < شعر > اين سخن خايى دراز از بهر چيست ؟
گفت مطرب زان كه مقصودم خفيست < / شعر > پيش از اين نفىهاى مقدمه‌اى ، اثبات واقعى موضوع مطلوب به تو دست نخواهد داد . من اين همه نفىها را كه گفتم براى آن بود كه بلكه بويى از اثبات ببرى .
< شعر > در نوا آرم به نفى اين ساز را چون بميرى مرگ گويد راز را < / شعر >

275

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 275
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست