نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 274
از عالىترين نكات آموزندهء معارف بشرى است . هرگز ديده نشده است وامكان پذير هم نيست كه رشد وتكامل با نفى خالص [ نه به عنوان مقدمه ] كمترين تحققى بر خود بگيرد . زيرا آن چه كه دست آدمى را در راه رشد خواهد گرفت ، رحمت الهى است ويقينى است كه رحمت الهى با مثبتها ومىدانمها بروز خواهد كرد ، نه با نفىها ونمىدانمهاى مردم مبارز با خويشتن . « رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وهَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً 18 : 10 . » [1] ( اى پروردگار ما ، از نزد خود رحمتى بر ما عنايت فرما وبراى ما در موقعيت وجودى ما رشدى آماده فرما ) همين اصل بود كه جلال الدين در ابيات گذشته گفت : كه انديشه براى مستان جز وسيلهء شوخى چيز ديگرى نيست . اثبات احتياج به انديشه دارد ، نه نفى اين وآن كه تنها براى برداشتن بار اين وآن از دوش عقل وانديشه به كار مىرود . تفسير ابيات مطرب در مقابل ترك مست اسرار الست را در پردهء ترانه مىنواخت ومىگفت : < شعر > من نمىدانم تو ماهى يا وثن مىندانم كه چه مىخواهى ز من مىندانم تا چه خدمت آرمت تن زنم يا در عبارت آرمت < / شعر > شگفتا ، اى محبوب مطلق ، اگر تو از من جدا نيستى ، نمىدانم تو كجايى ومن كجايم ؟ آيا تو در مكانى يا من در لا مكانم ؟ . اين را نمىدانم كه مرا چگونه به سوى خود جلب مىكنى ، گاه به بارگاه ربوبيت وگاه ديگر به خاك وخونم مىكشى . بدينسان مطرب در ساز خود نمىدانم ودانمها سر داد واز زيادى نمىدانمها ، ترك مست ناراحت شد وبرخاست وگرزى به دست گرفت