responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 241


منفى پرستى مختل مىسازى < شعر > ( ( 628 ) ) از وباى زرق ومحرومى بر آ در جهان حى وقيومى درآ ( ( 629 ) ) تا نمىبينم همىبينم شود وين ندانمهات مىدانم شود < / شعر > چون تو در اقيانوس هستى غوطه ورى ، مبادا كفهاى محدود وناپايدار نيستها ونمىدانمها ونمىبينمها از اقيانوس هستى محرومت بسازد .
نور وجود در وبام هستى را فروزان نموده است ، تو از شكافهاى ظريف نيستهاى تاريك كه براى متوجه ساختن آدمى به نور مطلق هستى آفريده شده‌اند بهستىهاى وابسته به هستى مطلق بگراى ، نه مانند خفاشان بىنوا آن شكافهاى تاريك را براى خود معبد بسازى ودر هجران خورشيد هستى رخت از دنيا بربندى هيچ مىدانيد كه چرا افرادى از انسانها به بيمارى اين ندانم وآن ندانم واين نيست وآن نيست ، مبتلا مىشوند ؟ پاسخ اين سؤال را جلال الدين بقرار زير مىدهد :
< شعر > مست را چون دل مزاح انديشه شد اين ندانم وآن ندانم پيشه شد < / شعر > اين بيمارى از آن مستى آغاز مىشود كه انديشه ها براى دل او مزاح وشوخى واسباب بازى وخوشى تلقى مىشود وگر نه آدم بيدار كه مىداند براى هستى جدى او انديشهء جدى تعبيه شده است ، لذا در انديشهء واقعى وجدى او اين نيست وآن نيست نمىتواند راه بيابد .

241

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 241
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست