responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 230


< شعر > ( ( 576 ) ) اى رفيقان ، راه ها را بست يار آهوى لنگيم واو شير شكار ( ( 577 ) ) غير تسليم ورضا كو چاره اى در كف شير نر خون خواره اى < / شعر > زندگى انسانى چنين است كه زنجيرى را از پاى نگشاده زنجير ديگرى كه از بالا يا پايين انتظار فرصت را مىكشيد براه مىافتد وبه دست وپايش بسته مىشود .
آدميزاد يك شوخى عجيبى را به جاى جدىترين حقيقت تلقى كرده ، شب وروز ودر هر گونه شرايط با آن شوخى حقيقت نما دل خوش مىكند ونفس مىكشد . او مىگويد : اكنون كودكم ، كمى بزرگتر مىشوم از امر ونهى وزنجيرهايى كه پدر ومادرم به پايم بسته است ، رها مىشوم ، آن وقت است كه به نعمت عظماى آزادى نائل مىشوم . جوانى پر شر وشور از راه فرا مىرسد ، نيرويى در خود احساس مىكند كه خود وجامعه‌اى كه در آن زندگى مىكند ، مطالبهء صرف نيرو از او مىكنند .
اين نيرو كه دور نماى عامل آزادى دارد ، هر چه كه به كار تبديل مىشود ، به شكل حلقه هاى زنجيرى درمىآيد كه دست وپاى او يا جامعه او را خواهد بست ، زيرا همان كارى است كه موقعيت او را معين نموده ودر راه هاى ديگر حيات را بر روى او خواهد بست .
گاهى كه احساس سنگينى زنجير مفروض را مىنمايد ، مىگويد : ميانسالى زندگانيم فرا مىرسد ، از آزادى بيشترى برخوردار خواهم گشت .
اين ميانسالى هم كه فرا مىرسد ، حلقه هاى ديگرى را كه يا از تجربه ها ومعلوماتى كه به مغزش وارد شده‌اند ويا جهان شناسان براى او تعبيه نموده‌اند وپايش بسته مىشود ، تازه آن موقع مىفهمد كه نه تنها در جوانى زندگى بسيار تنگ ومحدود داشته است ، بلكه براى ابد هم نخواهد توانست آن چه را كه در بارهء زندگانى وجهان

230

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 230
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست