responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 204


زد وبه نزديكى او رفت - < شعر > گفت او را كيستى اى سبز پوش در بيابان در ميان اين وحوش ؟
< / شعر > صياد پاسخ داد كه من مردى پارسا واز مردم بريده ودر اين لاله زار به برگ گياه قناعت مىورزم . چون مرگ را در پيش روى خود مىبينم ، لذا دين وآيين خود را زهد وتقوا قرار داده‌ام .
از رفتن همسايگانم به كام مرگ پند گرفته وكسب ودكانم را بهم زده‌ام . چون پايان كار آدمى تنها ماندن در زير انبوه خاكهاى تيره است ، لذا از هم اكنون نبايد با مرد وزنى انس گرفت ، حال كه سرانجام زندگى روى بردن به لحد است ، چه بهتر كه از هم اكنون با خداوند بىهمتا مونس شوم .
اى صنم زيبا روى ، حال كه بايد در آخر كار چانهء آدمى را به بندند ، چه بهتر كه از هم اكنون دست از چانه زدن بردارم وسكوت را برگزينم .
اى بىنوايى كه در اين زندگانى به لباس زربفت وكمر دانه نشان خو گرفته‌اى ، بدان كه سرانجام لباس نادوخته‌اى به نام كفن در برت خواهند كرد .
آرى بالاخره - < شعر > رو به خاك آريم كز وى رسته ايم دل چرا در بىوفايان بسته ايم < / شعر > نياكان قديمى ما همان چهار طبع مخالف سركشاند كه براى خودشان يك خود طبيعى عاريتى ساخته وساليان عمر را هم صحبت وهمدم خود نموده‌اند ونمىدانند كه - < شعر > روح او خود از نفوس واز عقول روح اصل خويش را كرده نكول < / شعر > اين بىخبران نابخرد متوجه نيستند كه روح آنان از نفوس قدسيه وعقول عاليه فيض گرفته ، ولى از روى حماقت ، روح اصلى خود را باز پس گردانده‌اند .
اى بىنوا ، - .
< شعر > از نفوس واز عقول با صفا نامه مىآيد به جان اى بىوفا < / شعر > كه - < شعر > ياركان پنج روزه يافتى روز ياران كهن برتافتى < / شعر > كودكان در بازىهاى كودكانه لذتها مىبرند ، ولى شباهنگام كه فرا مىرسد ،

204

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 204
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست