نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 203
< فهرس الموضوعات > آيه < / فهرس الموضوعات > < فهرس الموضوعات > تفسير ابيات < / فهرس الموضوعات > < شعر > ( ( 453 ) ) كودكان هر چند در بازى خوشند شب كشانشان سوى خانه مىكشند ( ( 454 ) ) شد برهنه وقت بازى طفل خرد دزد ناگاهش قبا وكفش برد ( ( 455 ) ) آنچنان گرم او به بازى درفتاد كان كلاه وپيرهن رفتش ز ياد ( ( 456 ) ) شب شد وبازىّ او شد بىمدد رو ندارد كه سوى خانه رود ( ( 457 ) ) نى شنيدى انما الدنيا لعب باد دادى رخت وگشتى پر تعب ( ( 458 ) ) پيش از آنكه شب شود جامه بجو روز را ضايع مكن در گفت وگو ( ( 459 ) ) كن به صحرا خلوتى بگزيده ام خلق را من دزد جامه ديده ام ( ( 460 ) ) نيم عمر از آرزوى دلستان نيم عمر از غصه هاى دشمنان ( ( 461 ) ) جبّه را برد آن ، كله را اين ببرد غرق بازى گشته ما چون طفل خرد ( ( 462 ) ) نك شبانگاه اجل نزديك شد خل هذا اللعب بىشك لا تعد ( ( 463 ) ) هين سوار توبه شو در دزد رس جامه ها از دزد بستان باز پس ( ( 464 ) ) مركب توبه عجايب مركب است بر فلك تازد به يك لحظه ز پست ( ( 465 ) ) ليك مركب را نگه مىدار زآن كاو بدزديد آن قباحت ناگهان ( ( 466 ) ) تا ندزدد مركبت را نيز هم پاس دار اين مركبت را دم به دم < / شعر > آيه « ومَا اَلْحَياةُ اَلدُّنْيا إِلَّا لَعِبٌ ولَهْوٌ 6 : 32 » ( 1 ) ( ونيست زندگانى دنيا مگر بازى ولهو . ) تفسير ابيات مرغى به ميان لاله زارى رفت ودامى براى شكار در آن لاله زار گسترده شده ودانه هايى در آن پاشيده وصيادى در كمينش نشسته بود . اين صياد خود را در برگها وگياهان پيچيده ، از گل ولاله كلاهى بر سر نهاده بود . منتظر آن بود كه شكار بىچارهاى از راه برسد وبه دام او افتد . مرغك ناهشيارانه به طرف صياد آمد وچرخى
( 1 ) سوره الانعام ، آيهء 32 . .
203
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 203