responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 20


در وجدان خويش خواهند ديد ووجدان تاريخ گرگ بودن آنان را ثبت مىكند .
< شعر > بر مثال سنگ وآهن اين تنه ليك هست او در صفت آتشزنه سنگ وآهن مولد ايجاد نار زاد آتش اين دو والد قهر بار < / شعر > 4 - بدن مادى وروان آدمى با يكديگر تاثير وتاثر متقابل دارند .
< شعر > ظاهرش را پشه‌اى آرد به چرخ باطنش باشد محيط هفت چرخ < / شعر > 5 - آدمى بسيار ضعيف است ، زيرا ممكن است ناچيزترين عامل مزاحم او را از پاى در آورد ، همين آدمى بسيار قوى وبزرگ است ، زيرا مىتواند تمام كرات را زير پا بگذارد .
< شعر > چون شناسد اندك او منكر شود منكرىاش پردهء ساتر شود < / شعر > 6 - آشنايى اندك با حقايق به جهت رسوخ عقايد پيشين موجب انكار آن حقايق است .
< شعر > اين در آن حيران شده كان بر چيست هر چشنده آن دگر را نافى است اين خيالات ار نبد نامؤتلف چون ز بيرون شد روشها مختلف ؟
قبلهء جان را چون پنهان كرده اند هر كسى رو جانبى آورده اند < / شعر > 7 - هيچ دو انسان با تمام موجوديت جسمانى وروانى كه دارند عين يكديگر نخواهند بود وهر يك از آن دو نمىتواند وضع خاص ديگرى را هضم كند . [ مگر در اصول مشترك براى همزيستى ] .
< شعر > دست نايد بىدرم در راه نان ليك هست آب دو ديده رايگان < / شعر > 8 - تاسف ودريغ بر بىچارگى وبىنوايى ديگران رايگان است ، ولى قدم برداشتن عينى وعملى همواره كالائى است كه در مقابل قيمت فروخته مىشود .
< شعر > آن شنيدستى كه الملك عقيم ترك خويشى كرد ملكت جو ز بيم كه عقيم است وورا فرزند نيست همچو آتش با كسش پيوند نيست هر چه يابد او بسوزد بردرد چون نيابد هيچ خود را برخورد < / شعر > 9 - اين هم اصل جاودانى مقام پرستى است كه جز خود كسى وچيزى را

20

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 20
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست