responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 174


كه شهر مىنمايد ، تحقيرش كن تا مجبور به سكونت در ده نشوى . هم اكنون كه صد بستان در اختيار دارى ، تحقيرش كن تا ناتوان وويران پرست نگردى .
پيامبر ما فرموده است : اگر از خدا بهشت مىخواهيد از هيچ كس چيزى مخواهيد ، اگر از هيچ كس چيزى نخواستيد ، من بهشت وديدار خدا را براى شما متكفل مىشوم . يكى از اصحابه پس از شنيدن اين دستور ، روزى سوار مركبى بود ، تازيانه از دستش افتاد ، خود از مركب پايين آمد وتازيانه اش را برداشت واز كسى نخواست كه تازيانه را به او بدهد .
آن خداوندى كه داد واحسان را براى خود ضرورى فرموده است ، حال مردم را مىداند وبدون خواهش از ديگران عنايت خواهد كرد . اگر داد واحسان را مطابق امر حق بخواهى كه كار پيامبران است ، شايسته وروا است . وقتى كه خود دوست اشاره به خواستن فرمايد ، بدى سؤال منتفى مىشود واگر كفرى با نيت ايمان صورت بگيرد ، كفر به ايمان مبدل مىگردد .
اگر صدف ظاهرش پژمرده گردد ، تحقيرش مكن ، زيرا هزاران در گران بها در بر دارد . اين سخن را كه شروع كرده‌ايم پايانى نيست ، هم مزاج باز شود به سوى شاه برگرد ، برو به كان طلاى خالص تا دستهاى تو از تحقير واپسين رها شود . مردمى كه صورت بد را بدل راه مىدهند ، بالاخره روزى از روى ندامت تحقيرش خواهند كرد . دزدى كه تلخى بريدن دستش را مىچشد ، وقتى كه ذوق دزدى به او دست داد تحقيرش مىكند .
موقعى كه دست اندوهگينى تحقير را مىبيند ، بدان كه عبرتى از دست بريدهء دزد گرفته است ، مانند مردم قلاب وجنايت كار ولوند كه موقع چشيدن تلخىهاى عيش وعشرت به عقب برگشته به آن عيش ونوش اهانت مىكنند .
مانند پروانه كه مىسوزد وتوبه مىكند ، باز فراموش نموده به سوى آتش مىروند ، آنان مانند پروانه آتش را از دور نور مىبينند وخود را به آتش مىزنند وپر سوخته

174

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 174
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست