responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 165


< شعر > ( ( 302 ) ) بعد از آن اندر شب عشرت به فن امردى را بست حنّا همچو زن ( ( 303 ) ) پر نگارش كرد ساعد چون عروس ماكيان بنمودش ودادش خروس ( ( 304 ) ) مقنعه وحله عروسانه نكو كنگ امرد را بپوشانيد او ( ( 305 ) ) شمع را هنگام خلوت زود كشت ماند هندو با چنان كنگ درشت ( ( 306 ) ) هندوك فرياد مىكرد وفغان وز برون نشنيد كس از كف زنان ( ( 307 ) ) ضرب كفّ ودفّ ونعرهء مرد وزن كرد پنهان نعرهء آن نعره زن ( ( 308 ) ) تا به روز آن هندوك را مىفشارد چون بود در پيش سگ انبان آرد ( ( 309 ) ) روز آوردند طاس وبوق زفت رسم دامادان فرج حمام رفت ( ( 310 ) ) رفت در حمام بس رنجور جان كون دريده همچو دلق تونيان ( ( 311 ) ) آمد از حمام در گردك فسوس پيش او بنشست دختر چون عروس ( ( 312 ) ) مادرش آنجا نشسته پاسبان كه مبادا كاو كند روز امتحان ( ( 313 ) ) ساعتى در وى نظر كرد از عناد وانگهان با هر دو دستش ده بداد ( ( 314 ) ) گفت خود كس را مبادا اتّصال با چو تو ناخوش عروس بد فعال ( ( 315 ) ) روز رويت همچو خاتونان نر كير زشت شب بتر از كير خر < / شعر > تفسير ابيات خواجه به زنش گفت : برو به آن غلام هندو بگو : مدتى صبر كن ، دختر را از آن مرد مىگيريم وبه ازدواج تو درمىآوريم ، باشد كه با مكرى كه انديشيده‌ام هواى دختر را از دلش بيرون كنم واز تعلق به دختر دفعش بسازم .
تو برو دلش را خوش كن كه حقيقتا دختر ما از آن تست . ما تا كنون نمىدانستيم كه تو به دختر ما عشق مىورزى ، حالا كه فهميديم ، تو به شوهرى دختر ما سزاوارترى . آتش عشقى كه در كانون خانوادهء ما به وجود آمده شايستهء كانون ما است وبهتر از اين سعادتى وجود ندارد كه هم ليلى از خود ما وهم مجنون از آن ما است .
با اين وعده ها خيالات وانديشه هاى خوب ونشاط بخش در درون او سر

165

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 165
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست