responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 163


ولباس نشانى رد وبدل شد ، آن غلام هندو كه در خانهء خواجه بود بيمار وناتوان گشت . - < شعر > همچو بيمار دقى او مىگداخت علت او را طبيبى كم شناخت < / شعر > زيرا - < شعر > « علت عاشق ز علتها جداست » < / شعر > تنها عقل سليم بود كه مىگفت : رنج اين غلام مربوط به دل است ودواهاى جسمانى اثرى در دل ندارد .
غلام هندو سخنى به زبان نمىآورد ودر كشا كش زخم دل مستغرق گشته بود . شبى خواجه به زنش گفت : كه احوال اين غلام را در خلوت بپرس ، تا ببينيم چرا روز بروز بيمار وناتوانتر مىگردد ؟ مانند مادران از روى مهر وعاطفه وضعش را رسيدگى كن ، شايد كه علت اندوه خود را به تو باز گو كند .
خاتون اين دستور را شنيد وروز ديگر به نزد غلام رفت ومانند مادر مهربان با صدها محبت وناز كشى ودوستى احوالش را پرسيد وعلل بيمارى وناتوانيش را جستجو كرد ، غلام در پاسخ زن خواجه گفت : من چنين اميد وتوقعى نداشتم كه دخترتان را به بىگانهء عنود بدهيد ، در صورتى كه او خواجه زادهء ماست وما عاشق اوييم .
موقعى كه خاتون آن را شنيد ، دود از كله اش بلند شد و - < شعر > خواست آن خاتون ز خشمى كامدش كه زند وز بام زير اندازدش < / شعر > كه اين هندوى مادر نابكار كيست كه طمع به دختر خواجه بسته است ولى با خويشتن گفت : شكيبايى بهتر است . ورفت ماجرا را با خواجه در ميان نهاد كه داستان اين پست خيانت پيشه را بشنو كه چنين آرزوئى در سر مىپروراند كه ما دختر را مىبايست به او بدهيم ما چقدر ساده لوحيم كه او را امين مىپنداشتيم وقتى كه غلام حال خود را مىگفت ، - < شعر > « خواستم كز خشم بكشم مر ورا » < / شعر >

163

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 163
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست