نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 162
زيبايى صورت هم اعتبار ودوامى ندارد ، زيرا يك زخم خار روى زيبا را زرد وزشت مىنمايد . بزرگ زادگى هم ارزشى ندارد ، زيرا شخصيتش وابسته به مال پدرش بوده وهمواره غرور آن مال مغز او را آشفته مىسازد . چه بسا مهتر زاده ها كه از شر وشور خود ننگ پدران خود بودهاند . آدم هنرمند اگر چه گران بها است ، ولى قابل اعتماد نيست ومىتوان از شيطان مطرود پر هنر به ارزش هنرمندان پى برد . شيطان علم داشت ، ولى چون جانش از عشق دين تهى بود ، از آدم ابو البشر چيزى جز گل محقر نديد . اى انسان امين ، هر قدر در هر علم ودانش دقت وهشيارى داشته باشى ، بالاخره < شعر > « زانت نگشايد دو ديده غيب بين » < / شعر > زيرا - < شعر > او نبيند غير دستارى وريش از معرّف پرسد از بيش وكميش < / شعر > او عمرى را در اصطلاح بافى ومعرف جوئى تباه مىكند ، در صورتى كه عارف وارسته از معرف وقياس فارغ گشته وبه خويشتن كه چونان نور فروزان است مىپردازد . او - < شعر > كار تقوا دارد ودين وصلاح كه از او باشد به دو عالم فلاح < / شعر > خلاصه - خواجه يك داماد خوب وپاك برگزيد كه باعث افتخار عشيره وتبار خويش بود . زنها مىگفتند : اين داماد كه خواجه انتخاب كرده است مال وثروت ندارد ، واز مهترى وزيبايى واستقلال نيز محروم است . خواجه پاسخ مىداد اينها كه شما مىگوييد ، فرع زهد ودين است ، اين داماد بدون طلا گنجى گران بها در روى زمين است . وقتى كه جدى بودن ازدواج دختر فاش گشت وپيمان مستحكم شد وانگشتر
162
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 162