responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 161


< شعر > ( ( 269 ) ) پس غلام خواجه كاندر خانه بود گشت بيمار وضعيف وزار زود ( ( 270 ) ) همچو بيمار دقى او مىگداخت علت او را طبيبى كن شناخت ( ( 271 ) ) عقل مىگفتى كه رنجش از دل است داروى تن در غم دل باطل است ( ( 272 ) ) آن غلامك دم نزد از حال خويش گرچه مىآمد از او در سينه ريش ( ( 273 ) ) گفت خاتون را شبى شوهر كه تو باز پرس اندر خلا احوال او ( ( 274 ) ) تو به جاى مادرى او را بود كاو غم خود پيش تو پيدا كند ( ( 275 ) ) چون كه خاتون كرد در گوش اين كلام روز ديگر رفت نزديك غلام ( ( 276 ) ) پس سرش را شانه مىكرد آن ستى با دو صد مهر ودلال ودوستى ( ( 277 ) ) آن چنانكه مادران مهربان نرم كردش تا درآمد در بيان ( ( 278 ) ) گفت اميد من از تو اين نبود كه دهى دختر به بىگانهء عنود ( ( 279 ) ) خواجه زادهء ما وما خسته جگر حيف نبود كاو رود جاى دگر ( ( 280 ) ) خواست آن خاتون ز خشمى كامدش كه زند وز بام زير اندازدش ( ( 281 ) ) كاو كه باشد هندوى مادر غرى كه طمع دارد به خواجه دخترى ( ( 282 ) ) گفت صبر اولى بود خود را گرفت گفت با خواجه كه بشنو اين شگفت اين چنين گرّاى خائن را ببين ما گمان برده كه باشد او امين حال خود را اين چنين گفت او مرا خواستم كز خشم بكشم مر ورا < / شعر > تفسير ابيات خواجه‌اى بندهء هندى داشت كه او پرورده وزنده كرده وعلم وادب كامل تعليمش نموده شمع هنر در دلش افروخته بود .
اين خواجه دختر سيمين اندام ولطيف وخوش گوهرى داشت . هنگامى كه اين دختر به بلوغ رسيد ، خواستگاران فراوانى از طرف بزرگان با مهريه هاى سنگين به سراغش مىآمدند . آن خواجه امتناع مىورزيد ومىگفت : مال دنيا ثبات واستقرارى ندارد ، مال چيزيست كه روز به دست مىآيد وشب به صور مختلف از دست مىرود .

161

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 161
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست