نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 144
< شعر > ( ( 212 ) ) ابتلايم مىكنى آه الغياث اى ذكور از ابتلايت چون اناث ( ( 213 ) ) تا به كى اين ابتلا يا رب مكن مذهبىام بخش وده مذهب مكن < / شعر > آيا از خدا بخواهيم كه ما را آزمايش نكند ؟ بدون ترديد منظور جلال الدين از تقاضاى عدم ابتلاء ، معناى حقيقى آن نيست ، زيرا به اضافه اين كه خود جلال الدين در كتاب مثنوى آزمايش الهى را طريق تصفيهء نفوس معرفى كرده است ، آيات فراوانى از قرآن مجيد گاهى با كلمهء فتنه وگاه ديگر با كلمهء بلاء وابتلاء لزوم آزمايش را براى نتيجهاى كه متذكر شديم ، گوشزد كرده است . مانند آيهء - « أَحَسِبَ اَلنَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا ، آمَنَّا وهُمْ لا يُفْتَنُونَ 29 : 2 » ( 1 ) ( آيا مردم گمان مىكنند كه رها شوند كه بگويند ما ايمان آورديم وآنان مورد آزمايش قرار نگيرند ) « كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ اَلْمَوْتِ ونَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ واَلْخَيْرِ فِتْنَةً 21 : 35 » ( 2 ) ( همهء نفوس مرگ را خواهد چشيد وما شما را با شر وخير آزمايش مىكنيم ) . لذا بايد گفت : جلال الدين از خدا مىخواهد كه بندگانش را با آزمايشهاى ما فوق طاقت به ميدان امتحان نكشاند ويا اين كه لطف وعنايتش را شامل حال بندگانش فرمايد ، تا آنان در آزمايشات خود را نبازند وبا تحمل وشكيبايى از عهدهء آن بر آيند . نكتهاى كه در بيت دوم از دو بيت مورد تحليل وجود دارد ، اين است كه