نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 143
< شعر > چند گويم من تو را كاين انگبين زهر قتّال است زان دورى گزين ليك تلخ آمد تو را گفتار من خواب مىگيرد تو را ز انذار من خواجه آخر يك زمان بيدار شو وز حيات خويش برخوردار شد هين روش برگير وترك ريش كن در فنا ونيستى تفتيش كن < / شعر > « وتَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وهُمْ رُقُودٌ ونُقَلِّبُهُمْ ذاتَ اَلْيَمِينِ وذاتَ اَلشِّمالِ وكَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْه بِالْوَصِيدِ لَوِ اِطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً ولَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً 18 : 18 » [1] ( وتو گمان مىكردى كه آن اصحاب كهف بيدارند ، در حالى كه آنان به خواب رفته بودند وما آنان را به راست وبه چپ بر مىگردانديم وسگشان در آستانهء آن غار دستهايش را دراز كرده بود . اگر از آنان مطلع مىگشتى روى گردانيده وفرار مىنمودى واز وضع غير طبيعى آنان رعب وهراس وجودت را پر مىكرد ) . « يا مَعْشَرَ اَلْجِنِّ واَلإِنْسِ إِنِ اِسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ اَلسَّماواتِ واَلأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ 55 : 33 » [2] ( اى طايفه جن وانس ، اگر توانستيد از اقطار آسمانها وزمين نفوذ كنيد ، شما نمىتوانيد نفوذ كنيد ، مگر با سلطهاى كه خدا به شما عنايت كند ) . « وإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا 19 : 71 » [3] ( نيست از شما مگر اين كه به دوزخ وارد خواهد شد ( عبور خواهيد كرد ) اين قضاى حتمى از خداى تو است . )