نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 821
چنان كه انسان گاهى جوشى مىبيند ، گمان مىكند اين جوش باده است ، ولى شرابى وجود ندارد . پس اول بايستى ميان حق و باطل تمييز بدهى ، سپس حق را تا فردوس برين و كوثر رهنماى خود بسازى . آن بوى واقعى است كه چشم انسانى را نورانى مىكند ، و ديد او را گسترش و تعمق مىبخشد چنان كه بوى پيراهن يوسف ديده يعقوب را روشن ساخت . بياييد ، اكنون كه خود يوسف نيستيد ، حد اقل بوى يوسف را جستجو كنيد ، و ديده هاى درونى خود را روشن بسازيد . مانند يعقوب در فراق و اميد وصال يوسفهاى جهان انسانيت گريه ها و ناله ها سر بدهيد . اگر شيرين نيستيد لااقل فرهاد باشيد كه عاشق شيرين بود ، باشد كه اين عشق شما را به عالم روح رهنمون گردد . بسيار شايسته است كه گاهى به خود بياييد و بگوييد : < شعر > احب الصالحين و لست منهم لعل الله يرزقنى الصلاحا [1] < / شعر >
[1] نيكو كاران را دوست مىدارم ، اگر چه از آنها نيستم ، به نيكو كاران محبت مىورزم ، باشد كه خداوند توفيقش را نصيبم فرمايد و از نيكو كاران شوم . .
821
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 821