responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 822


< شعر > در بيان قول حكيم سنايى قدس سره در ابيات :
ناز را رويى ببايد همچو ورد چون ندارى گرد بد خويى مگرد زشت بايد روى نازيبا و ناز سخت آيد چشم نابينا و درد ( ( 1905 ) ) بشنو اين پند از حكيم غزنوى تا بيابى در تن كهنه نوى اين رباعى را شنو از جان و دل تا بكل بيرون شوى از آب و گل پند او را از دل و جان گوش كن هوش را جان ساز و جان را هوش كن آن حكيم غزنوى شيخ كبير گفته است اين پند نيكو ياد گير ( ( 1908 ) ) پيش يوسف نازش خوبى مكن جز نياز و آه يعقوبى مكن ( ( 1909 ) ) معنى مردن ز طوطى بد نياز در نياز و فقر خود را مرده ساز ( ( 1910 ) ) تا دم عيسى تو را زنده كند همچو خويشت خوب و فرخنده كند ( ( 1911 ) ) از بهاران كى شود سر سبز سنگ ؟
خاك شو تا گل برويى رنگ رنگ ( ( 1912 ) ) سالها تو سنگ بودى دل خراش آزمون را يك زمانى خاك باش پند او را از دل و جان گوش كن هوش را جان ساز و جان را هوش كن < / شعر > < شعر > هوش را جان ساز و جان را هوش كن < / شعر > انديشه و تصورات و خيالات و اراده هاى ما از آن جهت كه از سرچشمهء روح سرازير مىگردند ، بايستى هر چه بتوانيم براى اصالت دادن به آنها بكوشيم ، و نگذاريم آنها براى خود راهى بروند كه روح اصيل ما از آنها مطلع نباشد ، هوش و انديشه هر گاه كه از سرچشمهء روح اصيل گسيخته شوند ، در حقيقت مانند آن رنگهاى زياد و گوناگون

822

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 822
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست