نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 786
دارد كه موجب تأمل در اين نظريه مىباشد . ولى چنان كه در بررسى از مطالب گفتيم : مقصود جلال الدين از اين « تو » خدا نيست ، زيرا در بيت بعدى چنين مىگويد : < شعر > ( ( 1788 ) ) تا من و توها همه يك جان شوند عاقبت مستغرق جانان شوند < / شعر > اين بيت مىگويد كه : اتحادى قبلًا در ميان كثرات انجام مىگيرد ، و اين واحد كه محصول اتحاد كثرات است خود جانان نيست ، بلكه پس از حصول وحدت مزبور در جانان مستغرق خواهند گشت » . آرى همه اين حقايق وجود دارد ، اكنون بيا اى امر « كن » ( باش ) ، اى آن وجودى كه از هر گونه بيان و سخن منزهى » بعضى از شارحين مثنوى در مصرع دوم به جاى بيان كلمه « بيا » را آوردهاند ، و مىگويند : در بعضى از نسخ مثنوى مصرع مزبور چنين است : « اى منزه از بيا و از سخن » . اين چشم جسمانى تو را مىتواند ببيند ، و مىتواند غم و خنده تو را در خيال مجسم نمايد . « باز به نظر مىرسد كه مقصود از اين كسى كه قابل رويت ديدن جسمانى مىباشد ، مظاهر روح كلى است كه افراد انسانى مىباشند ، اما آن كسى كه دلش بسته غمها و شادىهاى معمولى انسانى است ، او چنين شايستگى را ندارد كه تو را ببيند . كسانى كه بسته همين پديده هاى روانى طبيعى هستند ، خنده ها و گريه ها و انديشه هاى مادى سرتاسر وجود آنها را گرفته است ، اينان در حقيقت با همين نمودهاى پا در هوا زندگى مىكنند ، و زندگى آنان مانند خود همين نمودها عاريتى است و اصالتى ندارد » .
786
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 786