نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 757
إسم الكتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى ( عدد الصفحات : 848)
انگيزه هاى طرب و شادى و بلا و درد و اندوه نمايى ، هرگز نخواهى توانست از وسوسه و ناتوانىهايى كه وسوسه ايجاد مىكند نجات پيدا كنى . تو كه عاشق شكر شدهاى و مىخواهى اين مذاق طبيعىات را شيرين سازى ، اين را بدان كه خدا اين مطلوبيت را در مراد تو ايجاد كرده است . معشوقى كه تو دارى اگر ستارهاى را به خونبهاى صد هلال بدهد ، بايد بپذيرى ، اگر خون عالم را بريزد بر او حلال است نظامى مىگويد : < شعر > گر تن حبشى سرشتهء توست ور خط ختنى نبشتهء توست گر هر چه نبشتهاى بشويى شويم دهنم ز ياوه گويى < / شعر > اكنون كه ما بها و خونبها را دريافتهايم ، يعنى حال كه ما بهاى گذشت از خود را در اين زندگانى كه عبارت است از وصول به بارگاه ربوبى ، دريافتيم به سوى جان باختن در راه معشوق روانه شدهايم . حيات واقعى عاشقان در مردگى است ، تا دل از دست ندهى دل واقعى را نخواهى يافت . < شعر > زندهء جاويد كيست ؟ كشتهء شمشير دوست كآب حيات قلوب از دم شمشير اوست < / شعر > من مىخواستم دل دوست را به دست بياورم ، او از اين كه دل به من بدهد امتناع مىورزيد ، من به معشوق گفتم عقل و جانم غرق در تست ، گفت برو اين افسونها را بر من مخوان ، من نمىدانم تو در اين باره چگونه انديشيدهاى ، آيا تو واقعاً دوست را ديدهاى ؟ اگر دوست را ديدهاى براى خود ديگر موجوديتى نمانده است كه باو شكايت كنى و بگويى : دل و عقل در راه تو دادهام . و احتمال ديگر اين است كه دوست در جواب مىگويد : اگر براى وصال من فقط عقل و جان دادهاى در حقيقت ارزان خريدهاى ، معلوم مىشود كه دوست را واقعاً نديدهاى ، اكنون كه دوست را ارزان خريده اى
757
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 757