نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 755
پس مىپردازم به آن معناى واقعى كه روح ابدى من آن را مىخواهد . اين معنا آن دم است كه مىخواهم با تو در ميان بگذارم . اين دمى است كه از آدم پنهان داشتم ، و به خليل عليه السلام نگفتم ، جبرييل هم آن را نمىداند ، مسيح عليه السلام هم از آن دم نزده است . غيرت خداوندى باعث شده است كه اين ذات منفى را از اين دم بهره مند بسازد . كلمه « ما » در لغت براى اثبات نفى است ، من براى خود اثباتى نگذاشته از ذات خود دست برداشته و منفى گشتهام . من شخصيت انسانى را در دست شستن از شخصيت پيدا كردهام ، چنان كه بسيارى از شخصيتها را بدون شخصيت مىبينم . اشخاص زيادى كه شخصيت خود را از دست دادهاند در ظاهر ممكن است بزرگ و به صورت شاهان جلوه كنند ، ولى آنان در مقابل چيزهاى پست ، خود پست شدهاند ، يعنى در مقابل نيروهاى حيوانى پست و محقر گشتهاند ، و همچنين در مقابل نمودهايى مست شدهاند ، كه خود آنها بايستى از انسان مست و به وسيله انسان رهبرى شوند . همه شاهان بندهء بندهء خود مىباشند ، زيرا قواى شهوى و غضبى به منزله بندگان انسانى هستند ، و اينان بنده شهوت و غضب گشتهاند . شهوت و غضب كه در مقابل حيات حقيقى انسانى پديده هاى مردهاى بيش نيستند ، اينان مرده همين مردگانند ، زيرا اسير شهوات و غضبهاى حيوانى مىباشند . اى دريغا كه صياد اسير مرغى مىگردد كه بايستى او را شكار نمايد . خود معشوقان كه دل به عاشقان مىبازند ، در اين حال شكار عشاق خود مىباشند . پس هر عاشقى كه در دنيا مىبينى ، بدان كه خود معشوق هم هست . « ممكن است اين مطلب به دو شكل تعبير شود يكى همان مضمون معروف كه مىگويد :
755
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 755