نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 531
اندك توجهى داشتند و درك مىكردند كه براى خدا نه ضدى وجود دارد نه مثلى نه حد و مرزى ، انديشه خود را به تلاش بىهوده وادار نمىكردند . آرى : < شعر > ( ( 1131 ) ) پس نهانىها به ضد پيدا شود چون كه حق را نيست ضد پنهان بود < / شعر > 5 - پس از بيان مطالب چهارگانهء فوق جلال الدين به مسائل وارد مىشود كه انسان با نظر ابتدايى گمان مىكند رابطه ميان مضامين ابيات به كلى بريده شده است ، ولى با يك نظر دقيق اين توهم برداشته خواهد شد . با اين توضيح كه مطالب بعدى چنين شروع مىشود : < شعر > ( ( 1136 ) ) صورت از معنى چو شير از بيشه دان يا چو آواز و سخن ز انديشه دان < / شعر > دو قلمرو طبيعت و ما وراى طبيعت نه با يكديگر تماثل دارند و نه تضاد كه بتوان با شناسايى طبيعت ضد آن را شناخت ، بلكه صورت ( طبيعت ) مانند شيرى است كه از بيشه توليد شده است ، و نمىتوان با ديدن شير تمام حقايق و خصوصيات جنگل را درك كرد ، زيرا شير يك نمود محدودى است از مجموع حقايق و رويدادهايى كه در جنگل واقعيت داشته است . همچنين قلمرو طبيعت مانند آواز و سخن است كه در مقابل عظمت انديشه از حيث كيفيت و كميت چنان ناچيز است كه قابل مقايسه با يكديگر نيستند . پس اين قلمرو نه مثل يكديگرند ، زيرا فاصله ميان عظمت و حقارت آنها بىنهايت است . و نه ضد يكديگر ، زيرا اگر با يكديگر متضاد بودند رابطهء « عليت » يا « اين از آن » ميان آنها امكان ناپذير بود . بنا بر اين براى شناسايى قلمرو پشت پردهء طبيعت نمىتوان از روى طبيعت استفاده كرد . « البته مسئلهء ديگرى وجود دارد ، و آن اين است كه از شناسايى قلمرو ما وراى طبيعت مىتوان براى درك طبيعت بهره بردارى كرد ، ولى اين شناسايى به آن معنا نيست كه از قانون شناسايى اضداد و امثال با يكديگر بهره بردارى شده است ، بلكه اين شناسايى از اصل ديگرى ناشى شده است كه مىگويد » علم به اعلى مستلزم علم به ادنى است » . 6 - پس از بيان مطلب فوق جلال الدين مىخواهد جنبهء تركيبى ( سنتتيك )
531
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 531