نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 516
مىشود كه عقل را علت بروز صور مىداند ، « نه دليل عقلانى صور » چنان كه دهندهء راز ( عقل ) علت بروز خود دل و رازى است كه در آن بروز مىكند . و چنان كه تير نمىتواند بر گردد و كمان خود را كه او را پرتاب كرده است ببيند ، همچنين دل و صور نمىتوانند دهندهء راز و عقل را درك نمايند . سپس در مقام تشبيه و توضيح مىگويد : مثل اين گونه اشخاص كه مىخواهند عقل را بشناسند ، مثل كسى است كه به اسب سوار شده در جستجوى اسب به اين طرف و آن طرف مىدود كه اسب من كو ؟ در صورتى كه نمىداند كه علت همين حركات و آن چه كه او را آمادهء جستجوى اسب نموده است ، خود همين اسب است كه بر او سوار شده است . او خود نمىتواند اسب خويش را درك كند ، اما كسانى كه از او كنار هستند و به اسب ديگر ( عقل خود ) سوار گشتهاند ، مىتوانند به او بگويند : كه اى آقا به كجا مىروى ؟ در جستجوى چيستى ؟ آن را كه جستجو مىكنى ما مىبينيم ، در زير ران تست ، تو اسب را سوار گشتهاى . اين يك مطلب بسيار عالى از نظر روانى و فلسفى مىباشد كه جلال الدين مورد توجه قرار داده است . و اين كه ديگرى مىتواند بفهمد ، البته نه فهميدن كامل و تمام عيار ، زيرا چنان كه گفتيم حقيقت روح و عقل بر همگان مجهول است خواه بررسى كننده خود انسان در روح خويشتن بوده باشد ، و خواه ديگرى ، زيرا براى روح صورت مشخصى مانند ساير صور فيزيكى وجود ندارد كه انسان از آن صورت بتواند ماهيت آن را بفهمد اگر چه به طريق نسبى بوده باشد . اعتراضى كه مىتوان به اين دليل وارد ساخت اين است كه : جلال الدين با امكان شناسايى فرد ديگر كه مىگويد : همين كه تو را به جستجو و دويدن وادار كرده است عقل است ، اعتراف مىكند كه عقل قابل شناختن است . زيرا آن شخص از درون خود اين حقيقت را شناخته است كه عقل انسانى است كه انسان را وادار به جستجوى عقل مىكند . مگر اين كه بگوييم : مقصود جلال الدين از شخص ديگر اولياء اللَّه بوده باشد كه با حقايق تماس دارند .
516
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 516