نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 312
بشرى سكوت و اندوهشان بيش از خنده و شادىشان بوده است ، زيرا تعمق در درون و اعماق جهان سكون مىآورد و تعمق در سر گذشت خويش و ديگران كه اغلب روى جهالت بوده و از تمام امكانات بهره بردارى نشده است موجب اندوه مىگردد . اين مطلب را جلال الدين به عنوان جواب از سؤال آن شخص بيان كرد كه مىگفت تعليم و تربيت كنندگان از مسئلهء جبر آگاهى ندارند ، ولى چنان كه روشن است بيان جلال الدين در چند بيت گذشته پديدهء بيمارى و تأثير آن در توجه و گرايش انسان به مبدأ فياض بوده پاسخى به آن گفته نمىتواند بوده باشد . سپس مىگويد : اگر تو حقيقتاً از تسلط مطلق خداوندى اطلاعى دارى ، پس چرا هميشه مغرور و بىخبر زندگى مىكنى ؟ اگر تو واقعاً تسلط او را مىديدى ، زارىها مىكردى و حركت حلقه هاى زنجير زندگانى را به او وابسته مىدانستى اگر تو احساس كردهاى كه به زنجير جبارى خداوندى وابستهاى ، چرا اسير شادىهاى بىاساس گشتهاى ؟ تو كه مانند چوب شكستهاى چطور براى خود استقلال وجودى را اعتقاد كردهاى ؟ مانند چوب شكستهاى كه هواى ستون بودن به سرش بزند . اسير زندان عوامل ما فوق ، نمىتواند در خود احساس آزادى نمايد اگر تو احساس كردهاى كه گرفتار زنجير علل ما فوق هستى ، چگونه مىتوانى شادى كنى ؟ اگر تو مىبينى كه عوامل نيرومندترى بر موجوديت تو مسلط است چرا ابراز نيرومندى بر ناتوانان مىكنى ؟ پس اگر تو تسلط و جبارى او را نمىبينى ، در آن باره گفتگو مكن و اگر جبارى او را مىبينى علامت اين ديدن را به ما هم نشان بده . تو يك موجود نادانى ، زيرا هر گاه كه بيك چيزى تمايل دارى در بارهء
312
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 312