نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 310
احساس خجلت مىكنيم ، بلكه هنگامى كه پس از ارتكاب معصيت به درون خود متوجه مىشويم ، نوعى از سرافكندگى و خجلت را در خود مشاهده مىكنيم ، اگر اختيارى در كار نبود اين خجلت و شرم و آزرم هيچ گونه مفهومى نداشت ، زيرا خجلت كشف مىكند از اين كه هنگامى كه فرد راه زشتى را انتخاب مىكرده راه نيك ، يا راه بىطرفى باز بوده است ، و راه زشتى را با امكان حركت در راه مخالف انتخاب كرده است . و همچنين اگر اختيارى وجود نداشت ، چرا مربيان بشرى اين همه كوشش در تعليم و تربيت افراد مىنمايند ؟ چيست آن انگيزه كه روان شما را از تدبيرهاى انجام گرفته بر مىگرداند ؟ جلال الدين در مصرع اول اين بيت كه مسئله تعليم و تربيت است مىخواهد اختيار را اثبات كند به توضيح اين كه اگر وراثت و محيط و ساير عوامل طبيعى موجوديت يك انسان را آن چنان مىسازد كه ديگر نمىتواند مخالف آن عوامل كارى انجام بدهد ، پس اين تعليم و تربيت چه مفهوم و چه نتيجهاى خواهد داشت ؟ ولى استدلال درست نيست ، زيرا پديدهء تعليم و تربيت فقط مىتواند اثبات كند كه انسان موجودى قابل انعطاف است ، به طورى كه حتى تعليم و تربيت هم مىتواند در ساختن موجوديت او تأثير داشته باشد ، ولى همين پديدهء انعطاف با قانون عليت هيچ گونه منافاتى ندارد ، زيرا خود تعليم و تربيت هم مىتواند انگيزهاى مانند ساير انگيزه ها به طور جبر براى فرد مؤثر بوده باشد ، چنان كه بارش قطرات باران مداوم مىتواند سنگى را تدريجاً سوراخ نمايد . مصرع دوم ( خاطر از تدبيرها گردان چراست ؟ ) جملهاى است كه مىتواند هر دو پديدهء جبر و اختيار را تأييد كند ، يعنى اگر بگوييم : مقصود اين است كه يك فرد انسانى براى خود تدبيرها مىكند و دستوراتى براى خود مىنهد ، به طورى كه اگر جبر نظريهء صحيحى بود همان تدبيرها و دستورها
310
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 310