نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 260
متأسفانه جلال الدين گاه گاهى همان خرافات دورانهاى كهن را باز گو مىكند ، مانند اين كه آنها را قبول دارد ، يكى از آن موارد همين است كه در ادبيات مورد بحث متذكر شده مىگويد : زهره زن فاحشهاى بود كه مسخ شده است . ولى احتمال مىرود كه جلال الدين به اين افسانه عقيده مند نبوده ، مىخواهد از يك افسانهء مشهور بهره بردارى كند . طبيعت الهى روح ، تو را به سوى اعلا عليين مىبرد ، تو خويشتن را مسخ كرده به پستترين مراتب وجود نازل مىكنى . آرى < شعر > هوى ناقتى خلفى و قدامى الهوى و انى و اياها لمختلفان ( < / شعر > هواى شتر من در پشت سر من است ، زيرا كه بچهاى زاييده و آن را در طويله گذاشته بيرون آمدهايم ، او بچه اش را مىخواهد به پشت سر بر مىگردد ، و من ليلى را كه در پيش رويم هست ، من و او دو تمايل متضاد داريم ) . طبيعت روح رو به بالا ، و طبيعت مادى جسمانى ما رو به سقوط . ممكن است تو داراى اهميت بسيار عالى بوده باشى ، ولى با نشناختن هدف زندگانى و نيروى شگرف روح نتيجهاى از آن همت والا نبرى ، آدمى را كه مىبايست به آن سجده كنى نشناختى . آخر اى آدم زاده ناخلف ، چقدر در ارزيابىهاى خود منحرف خواهى گشت ؟ پستىها را بالا و بالاها را پستى خواهى فهميد ؟ تا كى خواهى گفت : من عالمى را مىگيرم ، اين جهان را با « من » خود پر مىكنم ؟ اين جهان خود چيست و چه ارزشى دارد كه با « من » تو پر شود ؟ آن « من » كه اگر در راه تكامل مىانداختى هزاران جهان براى آن بىاهميت بود . اين تشبيه را در نظر بگير كه اگر تمام دنيا برف بوده باشد يك تابش خورشيد كافى است كه او را نابود سازد ، يك توجه الهى كافى است كه بىپايه بودن تمام جهان را براى تو اثبات كند ، يا آن گاه كه اجل از كمين
260
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 260