نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 164
است ، و ما را محدوديت گنجايش افكار بشرى به اين ضرورت وادار ساخته است ، و الا آن چه كه در واقعيت امر مىگذرد ، و كارى كه خدا با موجودات انجام مىدهد و رابطهاى كه خدا با موجودات دارد ، و چگونگى تحول انسان حيوان صفت به انسان ربانى ، بالاتر از اين مثلهاى عاميانه مىباشد . در اين جا باز جلال الدين اوج شگفت انگيز مىگيرد ، و مانند اين كه خود را در ميان تناقضات مبهوت مىبيند ، يا احساس مىكند كه راهى را كه مىرود و به ديگران هم نشان مىدهد ، با تناقضات و تضادهايى روبرو مىگردد . مثلا اگر اين بدن و خواص آن را خدا به ما داده است ، چرا دو باره منسلخ شدن و كنار گذاشتن آن را از ما مىخواهد ؟ و يا اگر مقصود خدا دست برداشتن از مقتضيات غرائز حيوانى بود چرا اين اندازه آنها را در درون ما مستحكم كرده است ؟ جلال الدين مىگويد : من خودم هم اين تناقضات را مىفهمم ، و درك مىكنم كه در اين راه خارستانهايى از تضادها وجود دارد ، ولى يك پاسخ به تو مىگويم به شرط اين كه از اعماق جانت گوش فرا دهى . < شعر > گه چنين بنمايد و گه ضد اين جز كه حيرانى نباشد كار دين نه چنان حيران كه پشتش سوى اوست بل چنين حيرت كه غرق و مست دوست < / شعر > اين يك مسئله اساسى است كه هر چه ذهن انسانى محدودتر و شعاع فعاليتش كمتر بوده باشد ، جهان هستى براى او تناقضات زيادترى نشان مىدهد ، و همين كه پا از محدوديت بيرون گذاشت ، و تدريجا داراى عمق و گسترش فكرى بيشترى گشت ، تناقضات و اضداد هر يك جاى خود را مىگيرد ، و پشت سر هم حل و فصل مىگردد ، مثلا اگر كودكى كه از كليد برق اطلاعى ندارد در يك اطاق زير لامپى بنشيند ، و يك فرد ديگر در پشت آن اطاق كليد را روشن كند و خاموش بسازد ، اين كودك چون از كليد اطلاعى ندارد ، در بارهء لامپى كه با فاصلهء كم و بيش روشن و تاريك
164
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 164