نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 114
مىبرم ، نمىتوانم به طور معمولى ثنا گوى او باشم ، تكلف و تصنع شايستهء مقام ناخود آگاهى نيست . < شعر > از من اكنون طمع صبر و دل و هوش مدار كان تحمل كه تو ديدى همه بر باد آمد < / شعر > اگر بخواهم ثنا خوان او باشم ، بايستى به اين توجه داشته باشم : كه ثنا خوانى وجود دارد يعنى من وجود دارم ، و غير از كسى هستم كه ثنا گوى او مىباشم ، اين است اظهار هستى كه در مقابل موجود برتر بزرگترين خطا است ( احتمال قوى مىرود كه مضمون فوق را جلال الدين پس از انتقال روحى از شمس تبريزى به سوى خداوند گفته باشد ) پس بياييم و شرح اين هجران و اين خون جگر را به وقت ديگرى موكول كنيم . ولى مىتوان گفت : اى جلال الدين عزيز ، آن وقت كه شما شرح هجران و خون جگر را خواهيد گفت كدامين وقت است ؟ زيرا اگر بخواهى حقيقتاً در بارهء هجران گفتگويى نمايى ، بايستى معشوق و عظمت او را به نظر بياورى و شنوندگان نيز بتوانند ياراى شنيدن آن را داشته باشند و اين وقت همان هنگام ناهشيارى خواهد بود ، كه يك رگ هشيارى براى تو نخواهد گذاشت . در بيت ذيل كه مىگويد : < شعر > قال اطعمنى فانى جائع فاعتجل فالوقت سيف قاطع ( < / شعر > اطعام كن گرسنه هستم ، شتاب كن زمان مانند شمشير بران مىبرد و مىگذرد ) . ممكن است مطلب مستقلى باشد كه پس از هشيارى مىخواهد بيان كند : كه زندگانى زود گذر است ، هر چه كه وسيلهء تكامل پيش بيايد بايستى گرسنگى روح را با آن اشباع كرد ، و نبايد امروز و فردا نموده و به اطمينان آينده نشست .
114
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 114