نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 389
براى چنين شخصى امكان ناپذير مىباشد . وضع ما در جهان طبيعت شبيه به همين شخص است كه در چاه طبيعت نشسته قوانين و جرياناتى را مىكند ، و براى آنها عليت و خواص امور ديگر تثبيت مىكند . اكنون اگر آن كسى كه در بالاى چاه ايستاده به وسيلهء چرخ سطل و طناب را به ته چاه مىفرستد ، دست از كار بر دارد ، يا سطل را از نيمهء چاه بر گرداند ، اين آقاى چاه نشين خواهد گفت : عجب تناقضى است ؟ چطور ممكن است كه طناب به چاه فرود نيايد ؟ يا چطور ممكن است كه سطل از نيمهء چاه بر گردد ؟ البته اين شگفتىها همه با مورد است ، ولى براى چاه نشين ، نه براى كسى كه در لب چاه ايستاده از علل و هدف فرو رفتن سطل آويخته از رسن به چاه اطلاعى كامل دارد . تفسير ابيات پادشاه هنگامى كه مىبيند آتش آنها را نمىسوزاند ، به آتش خطاب مىكند كه مگر تو آتش نيستى ؟ مگر خاصيت ذاتى تو سوزاندن نيست ؟ پس كو آن خاصيت طبيعى و ذاتى تو ؟ خاصيت تو معدوم شده است يا بخت بر گشتهء من باعث شده است كه تو از سوزاندن دست برداشتهاى ؟ شگفتا ، تو آتش پرستان را كه تو را مىپرستند و به تو احترام مىگذارند مىسوزانى ، ولى آنان كه تو را يك موجود عادى فرض كرده تو را براى پخت و پز خود شايسته مىبينند و كوچكترين احترامى به تو قائل نيستند نمىسوزانى ؟ تو كه اى آتش در سوزاندن تأخيرى نمىكنى ، تو كه كاملًا قدرت سوزاندن دارى ، چه شده است كه احتراق را از دست دادهاى ؟ شايد اين كه مىبينم چشم بندى است ، يا نمودى است كه هوش مرا دگرگون كرده است كه جريان طبيعى
389
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 389