responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 206


< شعر > ( ( 424 ) ) دامن او گير زودتر بىگمان تا رهى از آفت آخر زمان < / شعر > مغرور مباش ، هنگامى كه مربى الهى پيدا كردى دامن او را بگير مىگويد : هنگامى كه تو يكى از اولياء الله را ديدى و كاملا درك كردى كه او از اولياء الله است ، بدون توقف دامن او را بگير ، زيرا او دليل نور خورشيد خداست .
مىگويد : راهى كه ما را به سر منزل ما وراى طبيعى و تا پيشگاه ربوبى خواهد رسانيد ، بدون رهبر امكان پذير نخواهد بود آرى :
< شعر > قطع اين مرحله بىهمرهى خضر مكن ظلمات است بترس از خطر گمراهى < / شعر > مىگويد : اين كه احساس غرور در خود مىكنى ، و نمىتوانى پيروى از مردان خدا را بر خود تحمل كنى ، اين از حسد خانمان سوز است كه تلفات فراوانى را بر اولاد آدم وارد ساخته است ، تو مىگويى رهبر چيست ؟ من خودم هم مىتوانم با عقل و انديشهء خود زمين راه را سپرى كنم ، ولى واقعيت اين طور نيست كه گمان مىكنى ، اگر هر كسى مىتوانست راه حقايق را به پيمايد خداوند براى ارشاد مردم انبياء نمىفرستاد . اين يك جريان طبيعى است كه انسان در مراحل اوليه موجوديت خود تنها « خود » را مىبيند ، تمام مزاياى زندگانى را براى « خود » مىخواهد ، ولى در مقابل اين جريان طبيعى ، هشياران به افراد پيش رو مىنگرند و با اشتياق به كمالى كه سرتاسر وجود آنها را گرفته است دنبال آنان حركت مىكنند . ( 1 )


( 1 ) ويليام شكسپير جريان فوق را در يك قطعه چنين مىگويد : « گناه خود پسندى بر ديده گان من ، بر روح من ، بر سراپاى من استيلا يافته ، چنان در دلم ريشه كرده كه دارويى براى درمان اين درد نمىيابم ، خيال مىكنم هيچ چهره‌اى لطف چهرهء مرا ندارد ، هيچ اندامى به برازندگى اندام من نيست . هيچ رفتارى با آراستگى رفتار من برابرى نمىكند . پياپى چون مردى كه از دور به من نگرد و در من جز حسن و كمال نبيند محاسن خود را براى ديده گانم توصيف مىكنم . . اما همين كه به آيينهء خود مىنگرم و چهرهء خويشتن را آن چنان كه هست فرسوده و پر چين مىيابم ، عشقى را كه به خويشتن دارم به صورتى ديگر مىيابم ، يعنى در آن وقت كه مىبينم با چنين چهرهء افسرده‌اى خود را دوست نمىتوانم داشت ، به جاى وصف خود زبان به ستايش جمال دلاراى تو مىگشايم . . . » . . منتخبى از زيباترين شاه كارهاى شعر جهان ، ص 4 . . البته مقصود شكسپير ديدن مطلق جمال و كمال در « خود » مىباشد . .

206

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 206
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست