نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 205
مقصود بيان يك نمود طبيعى است ، خورشيد در حركات خود به اجسام مىتابد سايه ها ايجاد مىكند ، اندازه و كشش اين سايه ها مربوط به آفتاب است ، هنگامى كه شب فرا مىرسد باز به جهت ناپديد شدن خورشيد از فضا كه به سبب حركت زمين انجام مىشود ، سايه ناپديد مىگردد . « فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْه اَللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي ، فَلَمَّا أَفَلَ ، قالَ لا أُحِبُّ اَلآفِلِينَ ، فَلَمَّا رَأَى اَلْقَمَرَ بازِغاً ، قالَ هذا رَبِّي ، فَلَمَّا أَفَلَ ، قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأَكُونَنَّ مِنَ اَلْقَوْمِ اَلضَّالِّينَ . فَلَمَّا رَأَى اَلشَّمْسَ بازِغَةً ، قالَ هذا رَبِّي ، هذا أَكْبَرُ ، فَلَمَّا أَفَلَتْ ، قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ » 6 : 76 - 78 [1] ( هنگامى كه شبانگاه رسيد ، ستاره را ديد و گفت : اين است خداى من ، وقتى كه غروب كرد ، گفت : من غروب كنندگان را دوست ندارم . و هنگامى كه ماه را ديد ، گفت : اين است خداى من ، وقتى كه ماه غروب نمود ، گفت : اگر خدايم مرا ارشاد و هدايت نكند از گروه گمراهان خواهم بود . و هنگامى كه آفتاب را ديد كه طلوع كرده است ، گفت اين است خداى من ، و اين بزرگتر است ، و هنگامى كه غروب نمود گفت : من از مشركين بيزارم ) . « وَعَهِدْنا إِلى إِبْراهِيمَ وَإِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَاَلْعاكِفِينَ وَاَلرُّكَّعِ اَلسُّجُودِ » 2 : 125 . [2] ( ما با ابراهيم و اسماعيل پيمان بستيم كه خانهء ما ( بيت الحرام ) را براى معتكفين و ركوع و سجود كنندگان پاكيزه نگاه دارند ) .