responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 124


فرستادن پادشاه رسولان به سمرقند در طلب آن مرد زرگر < شعر > چون كه سلطان از حكيم آن را شنيد پند او را از دل و از جان گزيد گفت فرمان تو را فرمان كنم هر چه گويى آن چنان كن آن كنم ( ( 185 ) ) پس فرستاد آن طرف يك دو رسول حاذقان و كافيان بس عدول ( ( 186 ) ) تا سمرقند آمدند آن دو امير پيش آن زرگر ز شاهنشه بشير ( ( 187 ) ) كاى لطيف استاد كامل معرفت فاش اندر شهرها از تو صفت ( ( 188 ) ) نك فلان شه از براى زرگرى ( 1 ) اختيارت كرده زيرا مهترى ( ( 189 ) ) اينك اين خلعت بگير و زر و سيم چون بيايى خاص باشى و نديم ( ( 190 ) ) مرد مال و خلعت بسيار ديد غره شد از شهر و فرزندان بريد ( 2 ) ( ( 191 ) ) اندر آمد شادمان در راه مرد بىخبر كان شاه قصد جانش كرد ( ( 192 ) ) اسب تازى بر نشست و شاد تاخت ( 3 ) خونبهاى خويش را خلعت شناخت ( ( 193 ) ) اى شده اندر سفر با صد رضا خود به پاى خويش تا سوء القضا ( ( 194 ) ) در خيالش ملك و عز و سرورى گفت عزرائيل رو آرى برى ( 4 ) ( ( 195 ) ) چون رسيد از راه آن مرد غريب اندر آوردش به پيش شه طبيب ( ( 196 ) ) پيش شاهنشاه بردش خوش به ناز تا بسوزد بر سر شمع طراز ( 5 ) < / شعر >


( 1 ) نك مخفف اينك . . ( 2 ) غره مغرور شدن و فريب خوردن . . ( 3 ) نوعى اسب كه در كشورهاى عربى بوده در چابكى و تحمل دشوارىها مشهور است . . ( 4 ) در لغت تركى به معناى نزديك شدن است . . ( 5 ) طراز ، در حاشيهء مثنوى نسخهء ميرزا محمود مىگويد : طراز نام شهرى است در تركستان كه خوبان به آن منسوبند ، در لغت به معناى يراق ، حاشيه ، و نوعى از منسوجات سلطنتى است . .

124

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 124
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست