responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 116


خلوت طلبيدن طبيب از پادشاه جهت دريافتن مرض كنيزك < شعر > چون حكيم از اين سخن آگاه شد وز درون هم داستان شاه شد ( ( 144 ) ) گفت اى شه خلوتى كن خانه را دور كن هم خويش و هم بيگانه را ( ( 145 ) ) كس ندارد گوش در دهليزها تا بپرسم از كنيزك چيزها خانه خالى كرد شاه و شد برون تا بپرسد از كنيزك او فسون ( 1 ) ( ( 146 ) ) خانه خالى ماند و يك ديّار نه جز طبيب و جز همان بيمار نه ( ( 147 ) ) نرم نرمك گفت شهر تو كجاست ؟
كه علاج اهل هر شهرى جداست ( ( 148 ) ) و اندر آن شهر از قرابت كيستت ؟
( 2 ) خويشى و پيوستگى با چيستت ؟
( ( 149 ) ) دست بر نبضش نهاد و يك به يك باز مىپرسيد از جور فلك ( ( 150 ) ) چون كسى را خار در پايش خلد پاى خود را بر سر زانو نهد ( ( 151 ) ) وز سر سوزن همىجويد سرش ور نيايد مىكند با لب ترش ( ( 152 ) ) خار در پا شد چنين دشوار ياب خار در دل چون بود واده جواب ؟
( ( 153 ) ) خار دل را گر بديدى هر خسى كى غمان را راه بودى بر كسى ( ( 154 ) ) كس به زير دم خر خارى نهد خر نداند دفع آن بر مىجهد ( ( 156 ) ) خر ز بهر دفع خار از سوز درد جفته مىانداخت صد جا زخم كرد آن لگد كى دفع خار او كند ؟
حاذقى بايد كه بر مركز تند ( ( 155 ) ) بر جهد آن خار محكمتر كند عاقلى بايد كه خارى بر كند ( ( 157 ) ) آن حكيم خارچين استاد بود دست مىزد جا به جا مىآزمود < / شعر >


( 1 ) افسون معانى متعددى دارد ، آن چه كه متناسب با ابيات فوق است پديدهء نهانى است كه در ظاهر ديده نمىشود ، و ممكن است در ابيات فوق به معناى افسانه باشد يعنى خانه را پادشاه خالى كرد تا طبيب داستان بيمارى او را بپرسد . . ( 2 ) قرابت خويشاوندى . .

116

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 116
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست