responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 117

إسم الكتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى ( عدد الصفحات : 848)


< شعر > ( ( 158 ) ) ز ان كنيزك بر طريق داستان باز مىپرسيد حال دوستان ( ( 159 ) ) با حكيم او رازها مىگفت فاش از مقام و خواجگان و شهر تاش ( 1 ) ( ( 160 ) ) سوى قصه گفتنش مىداد گوش سوى نبض و جستنش مىداشت هوش ( ( 161 ) ) تا كه نبض از نام كه گردد جهان او بود مقصود جانش در جهان ( ( 162 ) ) دوستان شهر او را بر شمرد بعد از آن شهر دگر را نام برد ( ( 163 ) ) گفت چون بيرون شدى از شهر خويش ؟
در كدامين شهر مىبودى تو پيش ( ( 164 ) ) نام شهرى گفت ز ان هم در گذشت رنگ روى و نبض او ديگر نگشت ( ( 165 ) ) خواجگان شهرها را يك به يك باز گفت از جاى و از نان و نمك ( ( 166 ) ) شهر شهر و خانه خانه قصه كرد نى رگش جنبيد و نى رخ گشت زرد ( ( 167 ) ) نبض او بر حال خود بد بىگزند تا بپرسد از سمرقند چو قند آه سردى بر كشيد آن ماه روى آب از چشمش روان شد همچو جوى گفت بازرگانم آن جا آوريد خواجهء زرگر در آن شهرم خريد در بر خود داشت شش ماه و فروخت چون بگفت اين ز آتش غم بر فروخت ( ( 168 ) ) نبض جست و روى سرخش زرد شد كز سمرقندى زرگر فرد شد ( ( 169 ) ) چون ز رنجور آن حكيم اين راز يافت اصل آن درد و بلا را باز يافت ( ( 170 ) ) گفت كوى او كدامست و گذر ؟
او سر پل گفت و كوى غاتفر ( 2 ) گفت آن گه آن حكيم با صواب آن كنيزك را كه رستى از عذاب ( ( 171 ) ) گفت دانستم كه رنجت چيست زود در علاجت سحرها خواهم نمود ( 3 ) < / شعر >


( 1 ) تاش شركت ، اگر در آخر اسمى آورده شود به معناى ادات شركت است . . ( 2 ) غاتفر اسم محلى در سمرقند بوده است . . ( 3 ) سحر ، نوعى از فعاليتها است كه از روابط پنهانى نمودهاى طبيعت بهره بردارى كرده اثر مخالف عادى نمودار مىسازد . و در استعمالات معمولى هر چيزى كه براى مردم شگفت انگيز جلوه كند . مىگويند : انجام دهنده آن كار سحر نموده است ، و بدون ترديد مقصود از سحر در بيت فوق همين معناى معمولى است . زيرا هم كشف بيمارى كنيز و هم معالجه‌اى را كه طبيب مىخواست انجام بدهد ، از يك رشته اصول و قوانين طبيعى روانى بهره بردارى مىكرد ، ولى چون به مردم آن زمان و به آن كنيز مفهوم نبود ، لذا تعبير سحر كرده است . .

117

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 117
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست