فصل ( 4 ) و بعد از تنزّل به مرتبهء تعيّن ثانى تنزّل است به مرتبهء أرواح ، كه آن را « عالم غيب » و « عالم امر » و « عالم علوى » و « عالم ملكوت » گويند . و آن عبارت از عالميست [1] كه اشارت حسّى بدان راه نيابد چنان كه عالم شهادت عبارت از عالميست كه اشارت حسّى بدان راه يابد - و آن را « عالم خلق » و « عالم سفلى » و « عالم ملك » نيز گويند . « فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ » اشارت به عالم خلق است ، و ب « ما لا تُبْصِرُونَ » اشارت به عالم امر . و موجودات عالم امر بر دو قسماند : قسمى آناند كه به عالم أجسام به وجهى از وجوه تعلَّق ندارند به حسب تصرّف و تدبير ، و ايشان را « كروبيان » خوانند . و ايشان دو قسماند : قسمى آناند كه از عالم و عالميان به هيچ وجه خبر ندارند . هاموا في جلال الله و جماله منذ خلقهم . و ايشان را « ملائكهء مهيّمه » خوانند . و مصطفى صلَّى الله عليه و سلَّم از ايشان خبر چنين مىدهد : « إنّ لله تعالى أرضا بيضاء مشحونة خلقا ، مسيرة الشمس فيها ثلاثون يوما ، هي مثل أيّام الدنيا ثلاثين مرّة ، و هم لا يعلمون أنّ في الأرض خلقا يعصونه . و إنّهم لا يعلمون أنّ الله خلق آدم و إبليس » . و قسمى ديگر آناند كه اگر چه به عالم أجسام تعلَّق ندارند و در شهود قيّوميّت شيفته و متحيّرند ، امّا ايشان حجّاب بارگاه الوهيتاند و وسايط فيض ربوبيت . و رئيس ايشان فرشته ايست كه آن را « روح اعظم » خوانند ، و در آن جا از او