تلك الأمور و يوصلهم إليها ، لأنّه يجب عليه ، أي على ذلك السائل ، أن يسعى حسب المقدور في ايصال كل ذى حق من رعاياه الى حقه . و الذي يدلّ على هذا الوجوب مثل قوله صلَّى الله عليه و سلَّم ، « ان لا هلك » ، الذين يستأهلون لتربيتك ، كالأزواج و الأولاد في الآفاق و كالقوى الروحانية و الجسمانية في الأنفس ، « عليك حقا » ينبغي أن توصلهم إليه . « و » كذلك « لنفسك » ، أمّارة كانت أو لوّامة أو مطمئنّة ، فانّ لها في كل مرتبة عليك حقّا يجب إيصالها إليه . « و » كذلك « لعينك » فلا تمنعها عن حقّها ، كالنوم مثلا ، كل منع . « و » كذلك « لزورك » الذين يزورونك الحديث . اين است بيان حال ارباب سؤال به لسان مقال .
و از اولياء الله طايفه اى هستند كه بالكلية زبان مقال از سؤال فرو بسته‌اند و همواره در زاويهء سكوت و رضا نشسته .
از رضا كه هست رام آن كرام * جستن دفع قضاها شد حرام در قضا ذوقى همى بينند خاص * كفرشان آيد طلب كردن خلاص و باعث ايشان بر اين معنى آن است كه دانسته‌اند كه هر چه حضرت حق عزّ شأنه از كمال و نقصان و ربح و خسران نسبت با ايشان در قضاء سابق خويش تقدير فرموده است بىآنكه طلب و سؤال و تضرّع و ابتهال ايشان در ميان باشد بديشان خواهد رسيد . پس ايشان به تطهير محل كه قابل واردات و تجليّات حقّانى است مشغول گشته‌اند و باطن را از كدورات تعلَّقات فانيه و تخيّلات فاسده پاك كرده تا - چون آينهء دلهاى ايشان از زنگ علايق و رنگ عوايق جلاء يابد - اعيان حقايق در وى جمال نمايد ، و صور تجلَّيات الهى مكشوف و معاين شود .
انديشه را رها كن و دل ساده شو تمام چون روى آينه كه به نقش و نگار نيست چون ساده شد ز نقش همه نقشها در اوست آن ساده رو ز روى كسى شرمسار نيست چون روى آهنى ز صفا اين هنر بيافت تا روى دل چه يابد كو را غبار نيست

122