نگشوده ، و دوشيزه مرغوب از نقاب تعزّز و امتناع ، طلعت روح افزاى راحت زاى ننموده . رباعى : < شعر > او برتر از آن كه عقل گويد بالاتر از آن چه روح جويد حرفى كه رود ز راه تقليد خرسندى طبع دان نه توحيد اين نكته [13] به حرف درنگنجد و اندر صفت بشر نگنجد چندين تك و پوى فكر و اوهام معلوم نشد ازو بجز نام < / شعر > محقّق است كه از بحار زخّار حقايق و اسرار توحيد پروردگار در ظرف و اوانى افكار و اوهام انسانى چه گنجد . مثنوى : < شعر > گر بريزى بحر را در كوزه اى چند گنجد قسمت يك روزه اى < / شعر > سرمايهء علم دراست [14] كه آثار قلم است ، و پيرايهء علم وراثت كه انوار قدم - مثنوى : < شعر > دفتر صوفى سواد و حرف نيست جز دل [15] اسفيد همچون برف نيست زاد دانشمند آثار قلم زاد صوفى چيست ؟ انوار قدم < / شعر > - بى [16] هيچ شبهه و ريب به تأييد عنايت عالم الشّهادة و الغيب متفرّد به كمال توحيد و متزيّن به جمال مواجيد ، جناب رسول امين و حبيب حضرت ربّ العالمين است صلَّى الله عليه و آله و سلَّم ، كه اوفر علوم حقيقت از اسماء ذات احديت به درياى قلب او فرو ريخته ، و آن بحر موّاج متلاطم الأمواج انهار عرفان مملوّ به ماء ثجّاج انگيخته و آن انهار در جداول قلوب امّت و سواقي فهوم صحابه و متابعان ملَّت و زمرهء اوليا و فرقهء اصفيا رضى الله عنهم أجمعين و اعلى درجتهم في عليّين جارى گشته به سبب اتصال صورى و اتحاد معنوى در محافل غيوب ، و بحسب زكاوت نفوس و طهارت قلوب ، و به كمال حيازت مرتبهء شوقيّت و جمال احاطت منقبهء معشوقيّت از روى تصحّح نسب إخواني و تنقّح سبب احسانى . رزقنا الله انتهاج طريقهم و جعلنا من محبى رفيق قربهم . لا جرم هر يك از وارثان علم توحيد به اندازهء قابليت و استعداد از حضرت خواجه مشرف به تشريف « قال * ( يا عِبادِ » [17] نصابى كامل و نصيبى شامل دريافته ، و