راست خبر داد كه : « وَما مِنَّا إِلَّا لَه مَقامٌ مَعْلُومٌ » [23] . يعنى : هر يكى را از شما مقامى است معلوم كه تعدى از آن متصور نيست . و جبرئيل نيز از اين روى گفت : « لو دنوت انملة لاحترقت » . < شعر > قدم گر فراتر نهم زين مقام به نور تجلَّى بسوزم تمام چو سيّد رخ از سوختن برنتافت ز حق قربت « قابَ قَوْسَيْنِ » < / شعر > يافت رسيد آن سپه دار خيل رسل چو عقل كل آگه ز هر جزو و كل به جايى كه آن جا مكان هم نبود ز بس بىنشانى نشان هم نبود ز سرّ « فَأَوْحى » نكات خفى به گوش دل و جان شنيد آن صفى چنان گشته مستغرق اندر خطاب كه بوى گل تازه اندر گلاب ز احمد چو ميم منى شد جدا احد ماند و كثرت شد آن دم فنا پس آن گه كلام خود از خود مىشنيد به چشم خود آن دم رخ خويش ديد و كانت الملائكة من بعض قوى تلك الصورة التي هي صورة العالم المعبّر عنه في اصطلاح القوم « بالإنسان الكبير » . پس ملايكه بعضى قواى صورت عالم بودند كه در اصطلاح قوم ، يعنى اهل تصوف ، تعبير از اين صورت به انسان كبير كرده مىشود . و جميع آن چه در عالم است عبارت است از مجموع آن چه مندرج است در نشأت انسانيه . پس [ 12 - ر ] انسان عالم صغير مجمل است از روى صورت ، و عالم انسان كبير مفصّل [ از روى معنى ] . امّا از روى مرتبه انسان عالم كبير است ، از روى درجه عالم انسان صغير . از آن كه خليفه را استعلاست بر مستخلف عليه . بيت : < شعر > اى آن كه تراست ملك اسكندر و جم [24] از حرص مباش در پى نيم درم عالم همه در تست و ليكن از جهل پنداشته اى تو خويش را در عالم < / شعر > قال امير المؤمنين كرّم الله وجهه و رضى عنه : < شعر > دواءك فيك و ما تشعر و داءك منك و ما تبصر و تزعم انك جسم صغير و فيك انطوى العالم الأكبر و أنت كتاب المبين الذي باحرفه يظهر المضمر < / شعر >