خاتم كه او بى واسطه أخذ از الله تعالى مىكند . و شيخ چون ذكر اين معنى كرد كه شيث - عليه السّلام - [ كه ] موهبت الهى است حاصل گشته از اسم وهاب ، پس مظهر اين اسم باشد ، و مفاتيح عطايا در دست او بود ، در مقام تعليل اين معنى فرمود : [ فان الله ] وهبه لآدم أول ما وهبه : ) * يعنى : اوّل موهبتى كه حق سبحانه مر آدم را ارزانى داشت ، شيث بود . و بعضى در اين مقام مىگويند : مراد از آدم حقيقت نوع انسانى است كه آن روح اعظم است . پس اوّل مولودى كه حق به دو عطا داده ، نفس ناطقه و قلب اعظم باشد كه اسماء عطائيه در وى ظاهر مىگردد . اين كلام را اگر چه وجهى هست ، امّا از انطباق مقتضاى مقام دور تر است . و ما وهبه الا منه لأن الولد سرّ أبيه . فمنه خرج و اليه عاد . يعنى : عطا نكرد آدم را مگر از وجه آدم كه مشتمل بود بر وى و بر جميع اولادش . و لهذا از ظهر او بر سبيل ذر اخراج كرد . چنان كه حديث بدين ناطق است ، از براى آن كه ولد سرّ پدر خويش است ، يعنى مستور است در وجود او ، و موجود [ است ] در وى بالقوّه . پس از او خارج شد در صورت نطفه ملقى در رحم ، و هم به سوى او بازگشت [ آن گاه كه ] صورت انسان يافته و داخل در جسد و حقيقت او شده . [ 49 - پ ] و در اين كلام اشارت است به آن كه آدم نيز سرّ حق است ، از آن كه ظهورش از اوست ، و عودش به دو . و از براى اين فرمود كاشف اسرار الهيه ، خاتم ولايت كليّه ، كلمهء ملقى به مريم ، روح الله الأعظم ، عيسى - عليه السّلام - : « انّى ذاهب الى أبى و أبيكم السّماوى [53] » . پس اطلاق اسم « أب » [54] در حقيقت بر حق كرد ، اگر چه از روى ظاهر مطلق بر روح القدس است . فما أتاه غريب لمن عقل عن الله تعالى . پس غريبى [55] به سوى او نيايد ، بلكه از عين او به دو رسد نه از خارج . و اين دانش