و غير معين چون سؤال آن عارف كه دل از تصرف و تعيين مراد برداشته باشد ، و كار مصلحت خويش به كارساز گذاشته ، و گويد : از تو آن مىخواهم كه تو دانى كه مصلحت من در آن است ، بىآنكه تعيين كنم مطلوبى را از براى هر جزوى از ذات خود كه آن جزئى لطيف باشد چون روح و قلب و عقل و قواى آن ، يا كثيف چون اعضا و قواى بدنيّه . چنان كه رسول - عليه السّلام - در باب تعيين مراد فرمود : « اللهم اجعلني في قلبى نورا و في سمعى نورا و في بصرى نورا » . حضرت حبيب از براى تعليم طالبان طلب نتيجه قرب نوافل مىكند كه نور و بينايى و دانايى دل او حق باشد تا تواند گفت ، بيت : < شعر > اى آن كه توئى حيات جان جانم در وصف تو گر چه عاجز و حيرانم بينايى چشم من توئى مىبينم دانايى عقل من توئى مىدانم < / شعر > و السائلون صنفان : صنف بعثه على السؤال الاستعجال الطبيعي فان الإنسان خلق عجولا . يعنى : خواهندگان به زبان قال به طريق سؤال دو گروهاند : يكى آن كه استعجال طبيعى او را بر آن داشته باشد كه طلب كمال از حضرت منّان پيش از حصول آن كند ، چه تعجيل در خلقت انسان جبلَّى است . كما قال تعالى : « كانَ الإِنْسانُ عَجُولًا » [6] . و الصنف الآخر بعثه على السؤال لما علم أنّ ثمّ أمورا عند الله قد سبق العلم بأنها لا تنال الا بعد السؤال ، فيقول : [ 31 - ر ] فلعل ما نسأله فيه سبحانه يكون من هذا القبيل ، فسؤاله احتياط لما هو الأمر عليه من الإمكان : ) * يعنى : صنف ديگر آنست كه باعث سؤال اطلاع اوست بر آن كه بعضى مطالب و مرادات و مآرب و حاجات از آن قبيل است كه انجاح و اسعافش از حضرت ايزد متعال مشروط است به دعا و سؤال . لا جرم مىگويد : شايد كه مطلوب من از قبيل مشروط به سؤال و دعا باشد . پس از براى احتياط ، اختيار سؤال مىكند . و هو لا يعلم ما في علم الله و لا ما يعطيه استعداده في القبول ، لأنه من أغمض المعلومات الوقوف في كل زمان فردّ على استعداد الشخص في ذلك الزمان . يعنى : خواهنده نمىداند كه در علم ذو الجلال چه كمال از براى او متعيّن است ، و هم نمىداند كه در هر وقتى از اوقات استعداد او حصول كدام جزوى مىكند