و معلوم أن لنا افتقارا من بعضنا لبعضنا . فأسماؤنا أسماء الله تعالى إذ إليه الافتقار بلا شك . و معلوم است كه بعضى ما را به سوى بعضى افتقار است پس اسماء كونيهء ما اسماء الله باشد به اعتبار تنزّل در اتصاف به صفات كون ، يا ذوات ما اسماء الله باشد من حيث ربوبيت و صفات كماليه ، و اسماء ملفوظهء ما اسماء آن اسماء باشد ، چه افتقار به سوى حق است بى شك نه به سوى غير او . و أعياننا في نفس الأمر ظله لا غيره . فهو هويتنا لا هويتنا . [ 143 - پ ] ) * يعنى : اعيان ثابته و موجودهء ما همه ظلاند و ظل چيزى به اعتبارى عين اوست . پس حق هويت ماست از اين وجه ، و هويت ما نيست از حيثيت امتياز ظل . و چون اين تحقيق ايضاح حق و انتهاج طريق صدق نمود ، فرمود : و قد مهدنا لك السبيل فانظر . يعنى : تعيين كرديم از براى تو طريق حق را ، پس نظر كن تا دريابى ، و در مشاهده اتحاد هويت در مخاطبه حضرت احديت از سر ذوق گويى : < شعر > من از تو جدا نبودهام تا بودم وين هست دليل طالع مسعودم در ذات تو ناپديدم ار معدومم در نور تو ظاهرم اگر موجودم < / شعر >