استعمال كنند در جدل منتج بالذات بود و اين حكم بحسب امكان است و اما بحسب وقوع اغلب چنان بود كه هر صنفى مانند آن صنف انتاج كنند مشهور از مشهور و شنيع از شنيع و علت آنست كه نتايج جدلى از مبادى بس دور نتواند بود چنانك گفته ايم و چون نزديك باشد لزوم نتايج مقدمات را در حال تصور مقدمات لايح باشد پس آثار شهرت و شناعت از مقدمات بنتايج سرايت كند و به هيچ وجه لازم محمود از احماد و لازم شنيع از شناعت معرا نماند بل انتاج مشهور از مشهورات اعرف بود و در مقابل نزديك به اين و نيز شهرت بهر دو طرف نقيض بنادر تعلق گيرد و آن در مشهورات مطلق نتواند بود پس در مشهورات محدود بود باعتبار قومى و قومى و رائى و رائى و وقتى وقتى مانند ايثار جمع مال يا انفاقش ميان عوام و ايثار لذت يا اعراض از آن ميان عوام و خواص و ايثار شهادت با نام نيك با تصون نفس از وقوع در مهالك ميان خواص و چون چنين بود حافظ وضع مشهور را بحسب اغلب از تسليم غير مشهور امتناع اولى چه نقض وضعش از امثال آن متوقع باشد و حافظ وضع شنيع را بر عكس اما در منع مشهورات تلطف كند و گويد مثلا من كه مسلم نداشته ام كه خير و شر متقابلند چگونه تقابل علم و جهل مسلم دارم يا حواله بواضع كند و گويد واضع اين مذهب امثال اين قضايا مسلم نداشته است و با كسى كه نصرت وضع او كند سخن از مقدماتى بايد گفت كه بنزديك او مقبول بود و اگر تسليم مشهورى كند اعلام دهد كه اگر چه وضع مرا زيان مىدارد اما باعث من بر اين ايثار انصاف است چنانك گفته ايم و حافظ وضعى را كه از شهرت و شناعت خالى بود از تسليم هر دو طرف باك نبود چه مسافت از هر دو طرف بامثال آن وضع بعيد تواند بود و از حد جدل خارج و مجيب را رسد كه در تسليم مسائل توقف كند تا معانى آن باستفسار واضح شود و بر تفصيل معانى لفظ مشترك وقوف حاصل گردد