responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : أساس الإقتباس ( فارسي ) نویسنده : خواجه نصير الدين الطوسي    جلد : 1  صفحه : 490


و ببايد دانست كه اعرف يا بذات خود بود مانند حركت فوق و روشنى آتش را يا به نظر و آن دو نوع بود يكى آنك به خود خفى بود و به نظر معروف شود و علت معرفت موضوع شود پس به نسبت با او اعرف بود مانند بزرگتر بودن زاويه خارجه مثلث از دو داخله متقابل و تساوى زوايا مثلث را با دو قائمه و ديگر آنك به نظر معروف شود و علت معرفت موضوع نباشد مانند حال زوايا مثلث را و اسم رسم از خواص مركب بر آن افتد كه معرف موضوع بود يا در معنى و آن ظاهر است يا بحسب اسم يعنى چون اسم مفهوم نبود بخاصه مفهوم نشود كه دال بر كدام معنى است و اگر چه معنى از خاصه معروفتر بود مانند حال زوايا در تعريف معنى اسم مثلث بر تقدير اشتباهند در تعريف ماهيت او اما اگر موضوع هم بحسب معنى و هم بحسب اسم معلوم بود ايراد اين خاصه تعريف نكند بل اعطاء خاصه كند ط و بايد كه مساوى موضوع نبود در معرفت مانند ضد و مضاف در تعريف مقابل هر يك و اما ملكه و ايجاب از اين قبيل نبود چه هر يك از مقابل خود معروفتر باشند و اين هم علمى است ى و بايد كه موضوعات موضوع را بجاى خاصه بيارند چنانك گويند آنك نوعش انسان بود در موضع خاصه حيوان چه اين موضع راجع بود با قسم اول از خفى يا و بايد كه مميز بود مانند فصل تا افادت تعريفى كند كه در اين موضع مطلوب باشد چه مشترك معرف نتواند بود يب و بايد كه دال باشتراك لفظى نبود مانند احساس در خاصه حيوان چه اگر مراد بالفعل بود مساوى نبود و اگر بالقوه بود مساوى بود و خاصه بود و لفظ بيكى خاص نيست و در موضع ضرورت تعيين مقصود بايد كرد يج و بايد كه در قول تكرارى نبود بالفعل چنانك جسمى لطيفترين اجسام در تعريف آتش يا بالقوه چنانك جوهرى كه از اجسام

490

نام کتاب : أساس الإقتباس ( فارسي ) نویسنده : خواجه نصير الدين الطوسي    جلد : 1  صفحه : 490
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست