او كند پس عدالت جميل بود و مثال دوم شجاعت چون مقارن عدالت شود فضيلت بيفزايد پس شجاعت نيز فضيلت بود و اين موضع مشهور ضعيف است در خلقيات استعمال كنند و ابطال را نشايد و علمى نبود چه حركت چون مقارن ماده باشد اقتضاء حرارت كند و بتزايدش حرارت بيفزايد و حار نبود يج آنچه در موضوع اكثر بود در محمول هم اكثر بود مثلا گوئيم اگر لذت خير بود پس هر چه لذت او بيشتر خيرش بيشتر و اين مشهور است چه سكنگبين نافع است و لازم نيست كه چندانك بيشتر نافعتر مگر مقدم كلى بود كه هر چه سكنجبين بود اگر اندك بود و اگر بسيار نافع بود و اين موضع در اثبات و ابطال نافع بود و سه موضع ديگر به اين موضع متصل باشد اول آنك چون دو محمول باشند يكى موضوع را اولى از ثبوت غير اولى اثبات اولى و از عدم اولى ابطال غير اولى توان كرد و دوم آنك دو موضوع باشند يكى بحمل اولى و سيوم آنك هر يكى از موضوع و محمول دو بود و حمل در يكى اولى و حال اثبات و ابطال چنانك گفتيم و جمله مشهور بود چه اگر به اولى اقدم بطبع خواهند حق بود و الا شايد كه باطل بود مثلا اگر اولى و غير اولى متقابلان باشند وجود غير اولى منافى وجود اولى بود تا باثبات چه رسد و اين چهار موضع را مواضع اكثر و اقل خوانند و چهار موضع ديگر بود كه آن را مواضع مساوات خوانند هم بر اين منوال كه از وجود مساوى در استحقاق اثبات وجود ديگر مساوى كنند و از انتفاء او ابطال نظيرش يد آنچه كونش خير بود خير بود و آنچه كونش شر بود شر بود و در فساد بخلاف آنچه فسادش خير بود شر بود و آنچه فسادش شر بود خير بود و اين موضع مشهور بود و اگر گويند فاعل خير خير بود و فاعل شر شر مشهورى بس ضعيف بود و باشد كه در علمى كذب بود و اين موضع را كون و فساد