إسم الكتاب : أساس الإقتباس ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 617)
دو معلولند يك علت را و ببايد دانست كه وجود اكبر اصغر را غير نفس اكبر و اصغر بود پس علت او غير علت هر يكى از اين دو حد باشد و وضع علت اوست تنها در اوسط كه مقتضى لميت برهان بود نه وضع علت نفس اكبر اگر چه باشد كه يك چيز هم علت اكبر بود و هم علت وجود اكبر اصغر را و آن چنان بود كه علت اكبر مساوى او باشد در وجود تا علت او بود هر كجا كه بود در اصغر و غير اصغر يا اكبر را خود وجود جز در اصغر نبود تا علت اكبر بعينه علت وجودش بوده باشد در اصغر مثال اول زيد را خلط صفراء خارج عروق متعفن است پس تب غبش مىآيد چه اين وسط علت اين تب است علتى مساوى پس علت اوست در ابدان يكيك شخص كه زيد از آن جمله است و مثال دوم قمر را زمين حجاب آفتاب شده است پس منخسف است چه اين اوسط علت اكبر است و اكبر را جز در اصغر وجود نيست پس علت وجود اوست در اصغر و در غير اين دو صورت باشد كه اوسط علت اكبر نبود بل معلول او بود و يا معلول اصغر يا معلول هيچ كدام نبود و ليكن علت وجود اكبر بود اصغر را و برهان برهان لم بود مثال اول اين چوب بر سمت حركت آتش است پس آتش به او رسيده است چه حركت آتش معلول آتش است و علت رسيدن او به چوب و همچنين جسم مؤلف است پس او را مؤلفى است چه وجود مؤلف اول مؤلف را بود كه اعم است و بتوسط او جسم را كه مؤلفى خاص است و مثال دوم مثلث را زوايا مساوى دو قائمه است پس