إسم الكتاب : أساس الإقتباس ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 617)
رقوم كتابت بر الفاظ و بتوسط آن بر صور ذهنى و بتوسط آن بر اعيان خارجى هم به وضع و اما بحسب ضرورت دو صنف بيش نيست يكى بطبع و ديگرى به وضع و متوسطان دواند يكى ضرورى و ديگر غير ضرورى و ترتيب انتقال اعلام دهنده را چنانك گفته آمد اول از اعيان بمعانى پس از معانى بعبارات پس اگر خواهد از عبارت بكتابت و استعلام كننده را بر عكس يعنى از كتابت بعبارت و از عبارت بمعانى و از معانى باعيان و دليل بر آنك معانى ذهنى متوسط است در دلالت ميان عبارت و اعيان خارجى و واضعان الفاظ اول بازاء معانى نهاده اند نه بازاء اعيان خارجى آنست كه اگر كسى لفظى شنيده باشد و معنى آن فهم كرده و آن عين را كه معنى بر او دال بود نشناخته بسيار بود كه آن عين حاضر بود و نامش شنود و داند كه چه مىخواهند اما نداند كه آن چيز حاضر است و دلالت كتابت و عبارت كه وضعىاند باختلاف امم و ازمان بگردد چه در اول هم دال وضعى است و هم مدلول و در دوم دال وضعى است اگر چه مدلول نه وضعى است و دلالت معانى بر اعيان كه بطبع است به هيچ حال مختلف و متغير نشود چه دال و مدلول هر دو بطبع است نه به وضع و غرض از ايراد اين بحث در فاتحت اين مقالت آنست كه تا معلوم باشد كه دلالت عبارت كه بعد از اين در احوال آن نظر خواهيم كرد بر معانى ذهنى و اعيان خارجى چگونه است چه موضوع نظر ما بالذات نه اعيان خارجى است و نه عبارات لفظى بل آن معانيست كه متوسط است در دلالت ميان هر دو و از روى ضرورت احتياج مىافتد به نظر در احوال عبارت فصل دوم در تعيين قول جازم و چگونگى تاليف از الفاظ مفرده پيش از اين لفظ را قسمت كرده ايم بمفرد و مؤلف و احوال لفظ مفرد شرح داده ايم اكنون مىگوييم لفظ مؤلف را قول خوانند و آن را اصناف بسيار بود مانند مؤلف بتاليف تقييدى و مؤلف بتاليف خبرى و