فصل هشتم در كيفيت انتفاع بحس در اكتساب علوم هر چند حس بانفراد افادت راى كلى نكند چنانك گفتيم اما بايد كه معلوم باشد كه مفتاح ابواب علوم كلى و جزوى حس است چه نفس انسانى از ابتداى فطرت تا آنگاه كه جملگى معقولات اولى و مكتسب او را حاصل شود اقتناص مبادى تصورات و تصديقات بتوسط حواس تواند كرد و به اين سبب معلم اول گفته است در اين علم كه من فقد حسا فقد فقد علما و آن چنان بود كه چون نفس به يكى از حواس ظاهر ادراك محسوسى كند صورتى مساوى آن محسوس در خيال او مرتسم شود تا بعد از غيبت آن محسوس بهر وقت كه خواهد بادراك آن صورت معاودت تواند كرد در باطن خود و آن صورت مساوى صورت اول بود در همه عوارض و لواحق كمى و كيفى و وضعى و اينى و غير آن الا آنك در ادراك محسوس اول بحضور ماده كه مكفوف بود بان عوارض احتياج بود و در ادراك اين صورت احتياج نيست بعد از آن نفس بتوسط فكر و قوت تمييز در آن صورت تصرف كند و عوارض و لواحق غريب را از ماهيت آن صورت نقص كند و از اشراق نورى كه از مبادى او بحسب استعداد بر او فايض شود تجريدى اكتساب كند تا آن ماهيت را كه مجمع اعراض غريب است و مستعد قبول اضداد و متقابلات به تنهائى ادراك كند و آن طبيعت آن محسوس باشد كه آن را كلى طبيعى خوانده ايم و از آنجا كه آن طبيعت بود نه واحد بود و نه كثير و نه كلى و نه جزوى و نه موجود و نه غير موجود بل آن طبيعت بود تنها اما نسبت او با همه اشخاص يكسان بود چنانك اگر از همان نوع احساس جزويات بسيار كند واحدا بعد واحد هيچ كدام در نفس او تاثيرى مستانف نكند بل از آن جمله همان يك صورت حاصل