responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دوازده رسالهء فقهى دربارهء نماز جمعه از روزگار صفوى ( فارسي ) نویسنده : رسول جعفريان    جلد : 1  صفحه : 566


شخصى عالم و فردى قاضى كه مشهور و معتبر نزد سلطان و اميران بود ، با نام ملا محمد طاهر قمى ، منصب امام جمعگى اين شهر را داشت . كاووس به مسجد او رفت و پشت سر او نماز خواند . پس از آن ، ملا محمد طاهر نامه‌اى به سلطان نوشت و در آن يادآور شد كه اين شخص ، فردى فاضل و مبرّاى از اين اتهامات است و دائم در جمعه و جماعات شركت مىكند . سلطان هم به خاطر نامهء قاضى از او درگذشت ؛ اما به خاطر آن كه گزارشهاى دزدى و قتل دربارهء كاووس زياد بود ، دستور داد تا او را نكشند ، اما حبس ابد كنند و در آن جا بماند تا بميرد .
عبد الحى در ادامه مىگويد : در مدتى كه در اصفهان بودم ، رخدادهاى شگرفى پيش آمد .
در اين شهر ، سيدى بود كه در يكى از صفه هاى مسجد شاه اقامهء جماعت مىكرد و مردم زيادى در نماز و وعظ او شركت مىكردند ؛ تا آن كه خداى بر مردم رحم كرده ، باطن او را بر مردم آشكار كرد . شبى از شبها ، در مجلسى شرابخوارى كرده ، در حالت مست به در خانهء پدر همسرش رفته ، دختر ديگرش را كه زيبا بود ، از او خواسته بود . اين حكايت به گوش مردم رسيده ، او را از مسجد بيرون و حقوقش را قطع كردند . پس از آن ، چنان ذليل شد كه از اصفهان خارج شده ، به مشاهد مشرّفه رفت . حكايت ديگر آن كه امام جمعه اصفهان ، قصد رفتن به نجف را داشت . وقتى از اصفهان خارج شد ، فرزند محقق خراسانى در مسجد حكيم داود اقامهء جمعه كرده ، مشهور به صلاح و تقوا بود . در اين وقت ، چندين نامه به سلطان نوشت و از او خواست تا اجازه دهد ، نماز جمعه را در مسجد شاه اقامه كند ، اما سلطان ، وقعى به درخواست او نگذاشت تا آن كه از امراء و خواجگان استمداد كرد ؛ پس از آن شاه پذيرفت . مردم ازاين كار او در شگفت شدند و گفتند ، اگر او اقامهء جمعه را واجب عينى مىداند ، چه فرقى بين اين دو مسجد هست . اين كار او جز رياست طلبى و بزرگى نزد خواص و عوام معنايى نداشت .
حكايت ديگر آن است كه علامهء مجلسى در مجلس رستم خان سپهسالار نشسته بود و چنان كه مشهور است ، گاه به ايذاى اهل رياست و حتى سلطان مىپرداخت . در اين مجلس ، علامه به سپهسالار گفت : آيا به خاطر منصبى كه دارى احساس رياست و كبر كه سبب خروج از طاعت الهى بشود ، در تو پديد نمىآيد ؛ آن هم در وقتى كه صفوف نظاميان در وقت جنگ منظم شده و صداى آلات لهو از قبيل كرنا و كوس و دهل و نقاره و غير آن از همهمهء جنگجويان در ميدان جنگ به هوا برمىخيزد ؟ سپهسالار گفت : شگفتى از شما است كه گمان مىكنيد از اين قبيل چيزها عجب و تكبّر در انسان پديد مىآيد ؛ اما اين احساس در شماها به خاطر صفوف نمازگزاران و دمدمهء مكبّران پديد نمىآيد . البته ترس پديد آمدن كبر در ميان شما بيشتر است . مجلسى با شنيدن اين سخن ساكت گرديد .

566

نام کتاب : دوازده رسالهء فقهى دربارهء نماز جمعه از روزگار صفوى ( فارسي ) نویسنده : رسول جعفريان    جلد : 1  صفحه : 566
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست