responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دوازده رسالهء فقهى دربارهء نماز جمعه از روزگار صفوى ( فارسي ) نویسنده : رسول جعفريان    جلد : 1  صفحه : 565


آن جا خليفه سلطان ، سيد حسينى را مورد عتاب و خطاب قرار دارد كه چرا در نماز حاضر نشدى ؛ زيرا سلطان ، حكم به حضور همهء علما كرده بود و عمل بر خلاف حكم سلطان كار زشتى است . او گفت : آرى ! كار خلاف حكم سلطان ، زشت است اما نه به زشتى كار اين فاضل - و اشاره به امام جمعه كرد . چرا كه عقيدهء او وجوب عينى نماز جمعه است و به مجرد اين كه شما به او گفتى كه امروز نماز ظهر را بخوان ، او چنين كرد . البته اينجا محل تقيه نبود ، چرا كه سلطان شيعه پشت سر او به نماز ايستاده بود . خليفه سلطان و حضار ساكت شدند و امام جمعه ، به اندازه‌اى خجل شد كه تا آخر مجلس ، سخن نگفت . وى ادامه مىدهد كه اين كار او تنها براى حفظ موقعيتش نزد خليفه سلطان بوده است . وقتى پاى چنين فاضلى با آن صفاتى كه گفته شد ، به خاطر رياست از راه راست بلغزد ، از ديگران چه انتظارى هست ؟ [1] عبد الحى سپس سخنى را از فيض كاشانى ، از يك رسالهء فارسى او نقل مىكند كه گفته است : وقتى من ثواب نماز جمعه و جماعت را ديدم ، در كاشان ، خواستم مأموم باشم نه امام ، چرا كه از رياست هراس داشتم ؛ اما چون امامى كه ويژگىهاى امامت را داشته باشد نيافتم و ديدم كه ثواب جمعه از دست مىرود ، و هر چه انتظار كشيدم كسى براى امامت يافت نشد ، لاجرم به امامت جمعه تن دادم . عبد الحى كه داشتن منصب امام جمعه گى را رياست دانسته و احساس كرده است كه اين رياست ، دشوارىهاى اخلاقى و اجتماعى به همراه دارد ، شمارى از رواياتى را كه در زمينهء رياست خواهى و تكبر است ، به دنبال بحث آورده است .
وى مىگويد مصداق اين حديث پيامبر صلى الله عليه و آله كه فرمود : روزگارى مىرسد كه باطن مردم خبيث و ظاهر آنان نيكوست ، بر عصر ما و در همين منصب امام جمعه گى مصداق پيدا مىكند .
عبد الحى سوء استفاده از مقام را يكى از آثار سوء اين وضعيت مىداند ؛ سپس به يك مورد مشخص اشاره مىكند كه امام جمعه ، از كسانى كه پشت سر او نماز مىخوانند ، حتى اگر مجرم باشند ، دفاع مىكند . حكايت اين است كه شخص شرورى با نام كاووس ، راهزن بوده و به كشتن مردم و دزديدن اموال آنان و حمله به كاروانها مشغول بود . وقتى خبر وى به سلطان رسيد ، حكم به دستگيرى و كشتن او كرد تا مسلمانان از شرّ او راحت شوند . اين شخص كه زيرك بود ، و اين وضعيت را مىدانست ، در نزديكى شهر قم بسر مىبرد . آن زمان



[1] اين واقعه نمىتواند در زمان شاه صفى ( م 1052 ) رخ داده باشد . محتمل است كه در زمان عباس دوم ( م 1077 ) بوده باشد ؛ در آن اشكالش آن است كه از خليفه سلطان ( م 1064 ) ياد شده و بعيد مىنمايد كه تا زمان حيات خليفه سلطان ، امامت جمعه اصفهان در اختيار محقق بوده باشد . به هر روى ، دشوارى دربارهء درست بودن آن ، دست كم به اين صورت ، وجود دارد .

565

نام کتاب : دوازده رسالهء فقهى دربارهء نماز جمعه از روزگار صفوى ( فارسي ) نویسنده : رسول جعفريان    جلد : 1  صفحه : 565
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست