نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 3 صفحه : 282
مثالى در درختى از درختهاى بهشت هستند و از يك ديگر پرسوجو مىكنند و بهم آشنائى ميدهند ، و هر گاه روحى نزد ارواح ديگر مىآيد ، ميگويند : ساعتى او را به خود گذاريد و رهايش كنيد كه او از هول عظيمى خلاص شده است ، پس از مدّتى از او ميپرسند : فلانى چه مىكند ؟ فلان كس در چه حال است ؟ اگر به ايشان بگويد : وقتى از او جدا شدم زنده بود به او اميدوار مىشوند كه شايد به ايشان ملحق شود ، و اگر به آنان بگويد : او پيشتر مرده است ، گويند : اى واى كه او هلاك شده و به دركات جحيم سقوط كرده است كه اگر رستگار مىبود بما مىپيوست . 594 - امام صادق عليه السّلام فرمود : همانا خداوند تبارك و تعالى به موسى بن عمران عليه السّلام وحى فرمود كه استخوانهاى يوسف عليه السّلام را از مصر بيرون برد و وعده فرموده بود تا زمانى كه آن را بيرون نبرده ماه طلوع نكند ( محشّى اصل عربى ذيل خبر توضيح مختصرى را مرقوم فرمودهاند كه چون به فهم حديث كمك مينمايد عينا ترجمهء آن نقل مىشود : اين مطلب چنان كه در پاره اى از كتب ذكر شده از اين قرار است كه هنگامى كه يوسف عليه السّلام وفات يافت ، بنى اسرائيل و مردم نواحى مصر در محلّ دفن او با هم به منازعه پرداختند و هر يك از كسان خواستار دفن او در محلَّه خود بود تا قبر يوسف بر ايشان موجب افتخار و بركت باشد ، عاقبة الامر راى طرفين بر اين قرار گرفت كه جسد او را در تابوت مرمرينى قرار دهند و آن را سنگين ساخته و در عمق آبهاى ناحيه اى از رود نيل فرو فرستند تا آب رود نيل كه در نهرها و رودهاى كوچكتر انشعاب يافته و روان مىشود همهء طوائف از مصريان و بنى اسرائيل جملگى از آن بهره مند گردند و آن آب كه از تابوت گذشته و متبرّك مىشود جهت طهارت و نوشيدن همگان مورد استفاده قرار گيرد و بركتش يكسان بجميع
282
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 3 صفحه : 282